![نگرش ها موفقيت را رقم مي زنند نگرش ها موفقيت را رقم مي زنند](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/d106684b-583f-44ce-8de5-66f5069b9fc3.jpg)
![نگرش ها موفقيت را رقم مي زنند نگرش ها موفقيت را رقم مي زنند](/userfiles/Article/1389/09%20Azar/01/7557.jpg)
نگرش ها موفقيت را رقم مي زنند
حتماً برايتان اتفاق افتاده که خبر پيشرفت و موفقيت نزديکان خود مانند همکار ، برادر ، دوست و ... را شنيده باشيد . يکي از اين نمونه ها را به ياد بياوريد و علت موفقيت آن فرد را همان گونه که هنگام شنيدن خبر ، آن را تجزيه و تحليل کرديد ، بررسي کنيد . ابتدا ببينيد آيا آن خبر ، شما را خوشحال کرده يا ناراحت ! سپس به ياد آوريد کدام يک از تحليل هاي زير يا چيزي مشابه آن را به عنوان علت موفقيت آن فرد ، به خود و ديگران يادآور شديد .
1 ـ آدم توانا و هوشمندي است .
2 ـ اين اواخر به شدت کار مي کرد .
3 ـ خوش شانس بود .
فرآيندهاي علمي و منطقي ما براي توجيه و ريشه يابي موفقيت ها و شکست ها ، فرآيندي ست که امروزه آن را « اسناد » مي ناميم . اسناد در روان شناسي ، به معناي نسبت دادن علت هايي خاص به پديده ها و رفتار خود و ديگران است و مجموعه ي فرآيند استنباط هاي ما از رفتارها ، پديده ها و اتفاقات مي باشد .
اسناد را اولين بار « فريتز هيدر » به طور اختصاصي و مفصل مورد بررسي قرارداد اما مطالعات تکميلي و گسترش شاخه هاي اين مفهوم کاربردي ، توسط ديگر دانشمندان ، پيگيري شد .
« وينر » در تکميل نظريه ي خود ، به هر يک از اين مولفه ها ، دو صفت از مجموعه صفات زير را نسبت داد :
«وينر » در طبقه بندي خود ، مولفه هاي چهارگانه را در دو بازه قرار مي دهد :
1 ـ توانايي و تلاش : دروني
2 ـ محيط و شانس : بيروني
پس اگر موفقيت ، پايدار و ماندگار و ناشي از تلاش خود فرد باشد ، ما آن را به توانايي فرد نسبت مي دهيم و همين طور ساير مولفه ها را با توجه به نوع شکل گيري پديده ، استفاده مي کنيم .
مسلم است که احساس کنترل دروني ، باعث انگيزه و تلاش آدمي شده و انسان را از يک سنگ کف رودخانه ، به يک موجود تصميم گيرنده ي پرانگيزه تبديل مي کند .
دو مولفه ي دروني (توانايي و تلاش )، با بحث کنترل دروني مرتبط هستند و ما در حقيقت با در نظر گرفتن اين دو مولفه به عنوان علت رفتارها و نتايج ، احساس کنترل دروني خود را تقويت مي کنيم .
يک مثال عيني در اين زمينه ، افرادي هستند که موفقيت و پيشرفت دوستان خود را مي بينند و آن را نتيجه ي توانايي و تلاش آنان مي دانند و در تفسير آن ، به خود مي گويند : «من هم مي توانم مانند او تلاش کنم و موفق شوم . هيچ عامل ديگري ، غير از تلاش و استعداد ، در موفقيت او دخيل نبود » . روي ديگر سکه ، اين است که شما به خود بگوييد : «او شانس آورد و جاي خوبي هم افتاده بود ! »با اين تفسير ، احتمال موفقيت خود را ناچيز در نظر مي گيريد زيرا احتمال شانس و عوامل محيطي ، خيلي متغيرند و در کنترل شما نيستند ، پس هيچ گاه شروع نمي کنيد .
شک نکنيد که نحوه ي تفسير شما از موفقيت ها و شکست هاي خود ، در جايگاهي که اکنون در زندگي ايستاده ايد ، بسيار موثر است .
به طور مسلم تغيير ، سخت است و صرف انرژي و زمان براي پيشرفت ، سخت تر . بنابراين بيشتر افراد سعي مي کنند از راه هاي ميان بر و کم زحمت به موفقيت برسند . به همين دليل به شانس (شرکت در قرعه کشي هاي زياد ) يا محيط ( با برقراري ارتباط هاي کاري به جاي استفاده از مهارت هاي خود ) به عنوان ناجي اميد بسته اند ؛ غافل از اينکه چه اميدهاي واهي و شکننده اي هستند اين اميدها !
«انيشتين » مي گويد : « تفکر ، سخت ترين کار در اين جهان است » به طور مسلم راه درازي ست ، راه موفقيت اما بسيار پرثمر و تضمين شده است و نتيجه ي درخشاني در پي دارد .
منبع: مجله ي شادکامي و موفقيت شماره ي 66
/س
1 ـ آدم توانا و هوشمندي است .
2 ـ اين اواخر به شدت کار مي کرد .
3 ـ خوش شانس بود .
تعريف اسناد :
فرآيندهاي علمي و منطقي ما براي توجيه و ريشه يابي موفقيت ها و شکست ها ، فرآيندي ست که امروزه آن را « اسناد » مي ناميم . اسناد در روان شناسي ، به معناي نسبت دادن علت هايي خاص به پديده ها و رفتار خود و ديگران است و مجموعه ي فرآيند استنباط هاي ما از رفتارها ، پديده ها و اتفاقات مي باشد .
اسناد را اولين بار « فريتز هيدر » به طور اختصاصي و مفصل مورد بررسي قرارداد اما مطالعات تکميلي و گسترش شاخه هاي اين مفهوم کاربردي ، توسط ديگر دانشمندان ، پيگيري شد .
اسناد موفقيت و شکست :
« وينر » در تکميل نظريه ي خود ، به هر يک از اين مولفه ها ، دو صفت از مجموعه صفات زير را نسبت داد :
1 ـ پايدار ـ ناپايدار :
2 ـ دروني ـ بيروني :
«وينر » در طبقه بندي خود ، مولفه هاي چهارگانه را در دو بازه قرار مي دهد :
1 ـ توانايي و تلاش : دروني
2 ـ محيط و شانس : بيروني
پس اگر موفقيت ، پايدار و ماندگار و ناشي از تلاش خود فرد باشد ، ما آن را به توانايي فرد نسبت مي دهيم و همين طور ساير مولفه ها را با توجه به نوع شکل گيري پديده ، استفاده مي کنيم .
بهترين اسناد :
مسلم است که احساس کنترل دروني ، باعث انگيزه و تلاش آدمي شده و انسان را از يک سنگ کف رودخانه ، به يک موجود تصميم گيرنده ي پرانگيزه تبديل مي کند .
دو مولفه ي دروني (توانايي و تلاش )، با بحث کنترل دروني مرتبط هستند و ما در حقيقت با در نظر گرفتن اين دو مولفه به عنوان علت رفتارها و نتايج ، احساس کنترل دروني خود را تقويت مي کنيم .
يک مثال عيني در اين زمينه ، افرادي هستند که موفقيت و پيشرفت دوستان خود را مي بينند و آن را نتيجه ي توانايي و تلاش آنان مي دانند و در تفسير آن ، به خود مي گويند : «من هم مي توانم مانند او تلاش کنم و موفق شوم . هيچ عامل ديگري ، غير از تلاش و استعداد ، در موفقيت او دخيل نبود » . روي ديگر سکه ، اين است که شما به خود بگوييد : «او شانس آورد و جاي خوبي هم افتاده بود ! »با اين تفسير ، احتمال موفقيت خود را ناچيز در نظر مي گيريد زيرا احتمال شانس و عوامل محيطي ، خيلي متغيرند و در کنترل شما نيستند ، پس هيچ گاه شروع نمي کنيد .
نتيجه گيري :
شک نکنيد که نحوه ي تفسير شما از موفقيت ها و شکست هاي خود ، در جايگاهي که اکنون در زندگي ايستاده ايد ، بسيار موثر است .
به طور مسلم تغيير ، سخت است و صرف انرژي و زمان براي پيشرفت ، سخت تر . بنابراين بيشتر افراد سعي مي کنند از راه هاي ميان بر و کم زحمت به موفقيت برسند . به همين دليل به شانس (شرکت در قرعه کشي هاي زياد ) يا محيط ( با برقراري ارتباط هاي کاري به جاي استفاده از مهارت هاي خود ) به عنوان ناجي اميد بسته اند ؛ غافل از اينکه چه اميدهاي واهي و شکننده اي هستند اين اميدها !
«انيشتين » مي گويد : « تفکر ، سخت ترين کار در اين جهان است » به طور مسلم راه درازي ست ، راه موفقيت اما بسيار پرثمر و تضمين شده است و نتيجه ي درخشاني در پي دارد .
منبع: مجله ي شادکامي و موفقيت شماره ي 66
/س