فرزندان و آداب تعامل با آنها (2)
فرزندان و آداب تعامل با آنها (2)
احترام به والدين
اهميت حق والدين
فضيلت خدمت به والدين
فضيلت نيکي به والدين
سزاي نيکي به والدين
نيکي به والدين نيکي به خود است
نيکي با آنان حتي اگر دعوت به شرک کنند
امّا درمعاشرت، پس با آنان مدارا کن و به آنان مهرباني کن و زحمت آنان را تحمّل کن، همان طور که آنان زحمت تو را در طفوليت تو تحمّل کردند. (8)
نيکي به مادر
حرمت پدر
نزديکان خود را فراخواند و پرسيد اين روزها ماهرترين و داناترين پزشکِ عراق، خراسان، شام (11) و پارس (12) کيست؟ گفتند: چائليقِ(13) فارس. فضل برمکي کسي را به شيراز فرستاد تا جاثليق را به بغداد ببَرد. سپس با جاثليق خلوت کرد و براي امتحان او گفت: ضعفي در پاي من ايجاد شده که بايد معالجه کني. جاثليق گفت: از لبنيات و ترشي ها پرهيز کن. گوشت را با نخود بپز و آب آن را بخور و به عنوان شيريني، ترکيبي از زرده تخم مرغ و عسل استفاده کن پس از خوردن اين غذاها، من معالجه با دارو را آغاز مي کنم .
فضل برمکي پذيرفت، ولي آن شب طبق عادت، همه جور غذايي مي خورد. آن شب آش زيره غليظ پخته بودند که فضل همه را خورد و به همراه آن از «کوامخ (14)» و «رواصير»(15) هم پرهيز نکرد.
روز بعد جاثليق امد و ادرار فضل برمکي خواست. وقتي بهآن نگاه کرد، خشمگين شد و گفت: من نمي توانم تو را معالجه کنم. تو را از خوردن ترشي ولبنيات بر حذر داشته ام؛ و تو آش زيره و کوامخ و غذاهاي تند خورده اي. معالجه من براي تو سودي نخواهد داشت.
فضل برمکي، دانش و مهارت جاثليق را ستود و بيماري خود را به او گفت و گفت که تو را براي مداواي اين بيماري فراخواندم و آنچه به تو گفتم، براي امتحان بود.
جاثليق مداوا را آغاز کرد. هر چه از دستش بر مي آمد، انجام داد. مدتي گذشت ولي هيچ فايده اي نداشت. جاثليق مضطرب و پريشان شده بود چون آن بيماري، چندان مهم نبود ولي معالجه اش طولاني شده بود.
روزي جاثليق در کنار فضل برمکي نشسته بود. به او گفت: اي پادشاه، هر معالجه اي که مي دانست انجام دادم ولي اثري نداشت. شايد پدرت از تو راضي نيست. پدرت را از خودت خشنود کن تا تو را مداوا کنم.
آن شب فضل برمکي نزد پدرش، يحيي رفت به پاي او افتا د واز او طلب بخشش کرد. پدر پيرش او را بخشيد. سپس جاثليق هم مداوا را ادامه داد و پس از مدت کوتاهي، فضل شفا يافت. پس از آن فضل از جاثليق پرسيد: تو از کجا مي دانستي که علّت بيماري من، نارضايتي پدرم بود؟ جاثليق گفت: هر معالجه اي که کردم، فايده نداشت. با خود گفتم اين مرد بزرگ از کجا چنين صدمه اي خورده؟ هر کجا نگريستم، کسي را نيافتم که شبي با رنجيدگي از تو، به خواب رود؛ بلکه همه از بخشش ها و پاداش هاي تو، به امنيت و آسايش رسيده بودند. تا آنکه خبردار شدم پدرت از تو رنجيده؛ و ميان شما کدورتي است. فهميدم که علت بيماري تو همين است و آن را مداوا کردم. حدس من درست بود.
فضل برمکي ثروت فراوان به جاثليق بخشيد و او را به فارس فرستاد(16)
تکريم والدين
قدر شناسي از والدين
به ميراث والدين چشم نداشتن
لطيفه به پسري گفتند دوست داري که پدرت بميرد تا ميراث او بگيري؟ گفت: نه، اما دلم مي خواهد او را بکشند که هم ميراث او را بگيرم و هم خون بها و ديه او را بستانم
فرزند که خواهد ز پي مال، پدر را
خواهد که نماند پدر و مال بمانَد
خوش نيست به مرگ پدر و بردن ميراث
خواهد که کشندش که ديت (20) هم بستاند (21)
علت توجه نکردن فرزندان به توصيه هاي والدين
پی نوشت ها :
1ـ پند پدر(بازنويسي قابوس نامه)، ص23
2ـ همان.
3ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاري، ج1، ص162.
4ـ چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة)، ص135.
5ـ پند پدر (بازنويسي قابوس نامه)، ص24.
6ـ همان.
7ـ لقمان: 15.
8ـ چراغ راه دينداري ( بازنويسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة)، صص135و136
9ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاري، ج1، ص162.
10ـ پسر بزرگ يحيي بن خالد برمکي که خود در سده دوم هجري مدتي حاکم ايالت هاي جبال، طبرستان، دماوند، کوش . ..بود.
11ـ سوريه کنوني.
12ـ استان فارس.
13ـ يکي از مراتب روحانيان مسيحي.
14ـ ترکيبي از شير، پونه و ادويه هاي تند.
15ـ حبوباتي که با روغن، ترشي، و ادويه تند بپزند.
16ـ چهار مقاله، چهل حکايت (بازنويسي چهار مقاله)، صص146- 148
17ـ چراغ راه دينداري ( بازنويسي مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقة)، ص136.
18ـ پند پدر (بازنويسي قابوس نامه)، ص24.
19ـ همان.
20ـ ديت: ديه، خون بها.
21ـ بازنويسي بهارستان جامي، صص127و128
22ـ پند پدر(بازنويسي قابوس نامه)، ص8.
1انصاري، خواجه عبدالله، صد ميدان ، به اهتمام: قاسم انصاري، تهران، طهموري ،1360.
2. بقلي، روز بهان، رساله القدس و رساله غلطات المسالکين، به کوشش: جواد نوربخش، تهران، يلدا قلم،1351.
3. جام، احمد انس التائبين، تصحيح: دکتر علي فاضل، تهران، توس، 1368.
4. ــــــــ، روضه المذنبين و جنة المشتاقين، تصحيح: علي فاضل، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1372.
5. ـــــــــ، مفتاح النجات، تصحيح علي فاضل، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1373.
6. چراغ راه دينداري (بازنويسي چهل حديث از مصباح الشريعه منسوب به امام صادق عليه السلام به کوشش: عليرضا مختار پور، تهران، مؤسسه فرهنگي اهل قلم،1382.
7. خانقاهي ، ابونصر طاهر بن محمد، گزيده در اخلاق و تصوف، به کوشش: ايرج افشار، تهران، علمي و فرهنگي،1374.
8. رفيع آبادي، محمد بن محمد، حسن دل، قم، نهاوندي، 1380.
9. روش دلاوري و جنگاوري (بازنويسي آداب الحرب و الشجاعه)، به کوشش: منوچهردانش پژوه، تهران، مؤسسه فرهنگي اهل قلم،1382.
10. سنايي غزنوي، خلاصه صديقه (برگزيده حديقه الحقيقه و شريعه الطريقه)، به کوشش: اميربانوي کريمي، تهران، زوار،1374.
11. صفي، فخر الدين علي، گنجينه لطايف (بازنويسي لطايف الطوايف)، به کوشش: علي اکبر احمدي داراني و مرتضي رشيدي اشجردي، تهران، مؤسسه فرهنگي اهل قلم، 1382.
12. عبّادي، قطب الدين اردشير، مناقب الصوفيه، به کوشش: نجيب مايل هروي، تهران، انتشارت مولي،1362.
13. ــــــــ، التصفيه في احوال المتصوفه (صوفي نامه)، تصحيح: غلامحسين يوسفي، تهران، انتشارات علمي، 1368.
14. عنصر المعالي، کيکاووس، پند پدر(بازنويسي قابوس نامه)، به کوشش: غلامرضا مستعلي، تهران، مؤسسه فرهنگي اهل قلم،1382.
15. عين القضاه، عبدالله بن محمد، تمهيدات ،تصحيح: عفيف عسيران، تهران، منوچهري، 1370 .
16. ــــــــ، نامه هاي عين القضات همداني، به اهتمام: علينقي منزوي و عفيف عسيران، تهران، اساطير،1377.
17. غزالي، محمد، کيمياي سعادت، تصحيح: حسين خديو جم، تهران، علمي و فرهنگي،1381.
18.ـــــــــ، نصيحة الملوک، به کوشش: جلال الدين همايي، تهران، انتشارات بابک،1361.
19. مايل هروي، نجيب اين برگ هاي پير، تهران، نشر ني،1381.
20. مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاري، تصحيح: محمد سرور مولايي ، تهران، توس،1377 .
21. مستملي ،اسماعيل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، تصحيح: محمد روشن، تهران، اساطير،1363.
22. مستوفي، يوسف بن علي، خردنامه، به کوشش: منصور ثروت، تهران، اميرکبير ،1372.
23. نخشبي، ضياء الدين سلک سلوک، تصحيح: غلامعلي آريا، تهران، زوار،1382.
24. نسفي، عزيز الدين، انسان کامل (بازنويسي انسان الکامل)، به کوشش: محمد رضا اسفنديار تهران، مؤسسه فرهنگي اهل قلم،1380.
25. نيشابوري، رضي الدين ابوجعفر محمد، مکارم الاخلاق ( دو رساله در اخلاق)، به کوشش: محمد تقي دانش پژوه ،تهران، دانشکده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران،1341.
26. هجويري، ابوالحسن علي بن عثمان، کشف المحجوب، تصحيح محمود عابدي، تهران، سروش، 1383.
گنجينه ش 81
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}