قرآن و مثبت نگري به رفتار ديگران
قرآن و مثبت نگري به رفتار ديگران
قرآن و مثبت نگري به رفتار ديگران
نويسنده:منصور جواهري
آدمي همواره نسبت به كارهاي خود خوشبين است و با توجه به نيت و آگاهي از خود به آساني با رفتارها و كردارهايش كنار ميآيد. اگر اصل توجيهگري و عذرتراشي را ناديده بگيريم كه هر كسي ميكوشد رفتار ناهنجار خويش را توجيه كند، شخص، خود را متهم نميسازد و هيچ گمان بد به خود نميبرد. اما هنگامي كه به ديگري ميرسد اين نگرش به كلي متفاوت ميشود. هر كار ديگري با هزاران اما و اگر روبه رو ميشود و او به آساني درستي كار ديگران را نميپذيرد. با آن كه بسيار گفته و شنيده است كه آن چه بر خود نميپسندي بر ديگران مپسند؛ ولي در مقام عمل به اين دستور وقعي نمينهند و گوش دل بدان نميسپارد.
مؤمن در پيشگاه خداوند از منزلت و جايگاهي والا برخوردار است و آبروي او از جمله سه گانههايي("جان" و "مال" و "عِرضش[آبرو]") است كه نميتوان متعرض آن شد
در آموزههاي وحياني كه بر پايه فطرت سالم قرار داده شده است به اين مسئله از زواياي مختلف و ابعاد متنوع آن پرداخته شده است. از اين رو قاعدهاي در آموزههاي وحياني اسلام پديدار شده كه به "اصل صحت" يا "حمل بر صحت" شهرت يافته است.
اصل صحت در حوزه قانون گذاري و حقوق فردي و اجتماعي مورد توجه قانونگذار اسلامي بوده است. چنان كه در حوزه اخلاق و هنجارهاي شخصي و اجتماعي نيز به عنوان اصل حاكم مورد تاييد و تأكيد قرار گرفته است. در اين نوشتار تلاش شده است نگرش اسلام و آموزههاي وحياني نسبت به اين اصل واكاوي شده و مباحث و مسايل آن از جهات مختلف بازخواني شود.
برخي از اصوليها بر اين باورند كه اين اصل در دو معنا و اصطلاح مختلف به كار ميرود:
1- به معناي حمل عمل مؤمن بر وجه صحيح و جايز در مقابل قبيح (حرام و ممنوع). به اين معنا كه هرگاه مردي مسلمان با زني در خلوتگاهي ديده شد، بر اين حمل ميكنيم كه وي به جهتي درست و شرعي با وي خلوت كرده است و گناه و حرامي را مرتكب نشده است. مثلا شايد وي از محارم اوست و يا به هر عنوان درست ديگري اين امكان را داشته است تا با او خلوت كند؛ زيرا "شخص مسلمان با نامحرم خلوت نميكند".
2- معناي ديگر اين است كه كار ديگران را به تمام و كامل بودن حمل كنيم و بگوييم كه آنان كاري را به درستي انجام دادهاند. مانند زماني كه از فردي مسلمان و متشرع بخواهيم نمازي بر ميت بخواند و او چنين كند. ما در اين زمان رفتارش را به درستي حمل كرده و ميگوييم وي نماز ميت را به درستي و تام و كامل خوانده و چيزي را فروگذار نكرده است.
تفاوت دو معنا در اين است كه معناي نخست مختص مسلمانان و از احكام خاص اسلامي است و تنها نسبت به خودي يعني مسلمانان به كار ميرود و درباره اعمال و رفتار غير مسلمانان چنين حكم و قضاوتي نخواهيم كرد. اما معناي دوم اختصاصي به مسلمانان نداشته و نسبت به هر شخص ديگري از مسلمان و غير مسلمان به كار ميرود. به اين معنا كه وقتي مالي را در دست شخصي حتي كافر ميبينيم و يا او معاملهاي را انجام ميدهد در مقام داوري حكم ميكنيم كه اين معامله به صورت كامل انجام شده و نقص ندارد. (مصباح الاصول؛ ج 3 ص 322)
بر اين اساس دو برداشت درباره اصل صحت وجود دارد كه برداشت نخست بر پايه حسن ظن و گمان نيكو بناگذاري شده و اصلي از اصول اخلاقي شمرده ميشود. بدين معنا كه اگر در عمل مسلمان يا مؤمني به لحاظ "حكم تكليفي [احكام پنجگانه حرمت، كراهت، اباحه، استحباب و وجوب]"، ترديد حاصل شد كه آنچه از گفتار و كردار و عقيده نمود ميكند، حلال و مشروع و يا حرام و قبيح است، بايد عمل و كار وي را بر وجه مباح و جايز حمل كرد؛ به عنوان نمونه اگر كسي از دور سخني گفت و شنونده شك كرد آيا سلام ميكند و يا ناسزا ميگويد يا شخصي مايعي مينوشد و مشخص نيست آب است يا نوشيدني حرام، يا مردي به همراه زني مشاهده شد و هر دو به زوجيت خود اقرار كردند، در اين موارد و نظاير آن كه در جامعه فراوان اتفاق ميافتد و ميبايست اصل را مورد ملاحظه قرار داده و به اقتضاي آن، فعل را بر امر مباح و جايز حمل كرد و گفتار و كردار و عقيده وي را بر شكل درست و نيكوي آن بار نمود.
ولي بنا به برداشت دوم، اصل صحت تنها قاعدهاي فقهي است كه در كتابهاي علم اصول از آن بحث ميشود و به مسلمانان اختصاص ندارد. از اين رو اگر در فعل و كار كسي به لحاظ "حكم وضعي [درستي و نادرستي]"، ترديد شد كه آيا آن را به صورت درست و صحيح انجام داده يا نه، بايد عملش را بر درستي بار كرد. به عنوان نمونه اگر معاملهاي چون خريد و فروش، ازدوج و طلاق انجام دهد همه اين موارد بر صحت حمل ميشود و آثار عقود يا ايقاعات بر آن مترتب ميگردد.
سيره عقلايي مردمان بر اين است كه در رفتار خويش نسبت به ديگران اين گونه رفتار كنند و اصل را بر صحت قرار دهند. اين گونه است كه در بسياري از دستورها و ضرب المثلهاي اقوام مختلف با دستورهاي مشابه اصل صحت مواجه ميشويم.
در دستوري از كنفوسيوس به اين مطلب برميخوريم كه ميگويد آنچه را به خود نميپسندي بر ديگران مپسند و آن چه را براي خود ميخواهي براي ديگران نيز بخواه.
قرآن نيز اين اصل را به شيوههاي مختلف تاييد كرده است. در اين جا به برخي از شواهد اشاره ميشود.
خداوند در آيه 83 سوره بقره دستور ميدهد كه در برخورد گفتاري با ديگران اصل را بر گفتار نيكو و پسنديده قرار دهيد: قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا. هر چند كه ظاهر اين آيه آن است كه با مردم به نيكي سخن بگوييد و گفتارتان سبب بغض و عداوت نگردد؛ ولي ميتوان با توجه به روايتي از امام صادق (ع) در تفسير آيه، آن را به عنوان شاهدي بر تأييد اصل عقلايي دانست.
امام صادق (ع) با اشاره به آيه ميفرمايد: تا زماني كه يقين نداريد كار ديگران شر و قبيح و ناپسند است درباره آن جز داوري خير و نيكو نداشته باشيد. (كافي ج 2 ص 164)
شيخ انصاري نيز در توضيح آن مينويسد: شايد مراد از قول در آيه و روايت، همان ظن و اعتقاد باشد، بدين ترتيب آيه كريمه به كمك روايت، به حسن ظن و گمان نيكو در حق ديگران ترغيب و تشويق ميكند و بدگماني را نسبت به مردم ناپسند ميشمارد. (فرائدالاصول ج 2 ص71)
در اين آيه سخن از گمان بد نكردن درباره ديگري است و هر چند كه گمان يكي از حالات چهارگانه "يقين و گمان و شك و وهم" است كه به طور غير اختياري بر انسان عارض ميشود و نميتواند مورد امر و نهي قرار گيرد ولي مراد آن است كه انسان آثار گمان را نبايد بر آن بار كند و به چنين گماني ترتيب اثر دهد و به گمان بدي كه در حق ديگران ميكند اعتنايي كند.
تا زماني كه يقين نداريد كار ديگران شر و قبيح و ناپسند است درباره آن جز داوري خير و نيكو نداشته باشيد
بنابراين اگر گماني بد در دل وي خطور كرد اشكالي ندارد ولي نبايد بدان توجه كند و آثارش را بر آن مترتب سازد.
در روايات آمده است كه يكي از چيزهايي كه براي مؤمن نيكوست و راه خلاصي آن را دارد سوءظن است كه راه رهايي از آن بيتوجهي و جامهي عمل نپوشاندن به آن است. (وسائل الشيعه ج 8 ص 263)
هدف از اين كار آن است كه آبروي مؤمن حفظ شود؛ زيرا مؤمن در پيشگاه خداوند از منزلت و جايگاهي والا برخوردار است و آبروي او از جمله سه گانههايي است كه نميتوان متعرض آن شد، مؤمن "جان" و "مال" و "عِرضش[آبرو]" در امان است و آبرو و حفظ آن يكي از مهمترين مسايلي است كه نميتوان آن را بي ارزش كرد و با تعرض به آن شخص را به خطر انداخت.
قرآن پيامبر (ص) را به علت آبروداري مؤمنان ستوده است. آن حضرت (ص) چنان عمل ميكرد كه منافقان وي را متهم به سادگي ميكردند و ميگفتند او شخص خوش باوري است. قرآن (توبه آيه 61) بيان ميكند كه خوش باوري آن حضرت به نفع شماست كه حفظ آبروي شما را ميكند و آن چه در دل داريد آشكار نميسازد. زيرا اگر پيامبر (ص) ميخواست، بيدرنگ پردهها را كنار ميزد و شما را رسوا ميساخت و مشكلات فراواني براي شما پديد ميآمد.
امير مؤمنان علي (ع) ميفرمايد: كارهاي برادر دينيات را بر بهترين وجه حمل كن و در سخن وي براساس بدگماني داوري نكن، مگر آن كه يقين به خلاف آن پيدا كني. (كافي؛ ج 2ص 361)
منبع:کیهان
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : amirpetrucci0261
ae
مؤمن در پيشگاه خداوند از منزلت و جايگاهي والا برخوردار است و آبروي او از جمله سه گانههايي("جان" و "مال" و "عِرضش[آبرو]") است كه نميتوان متعرض آن شد
در آموزههاي وحياني كه بر پايه فطرت سالم قرار داده شده است به اين مسئله از زواياي مختلف و ابعاد متنوع آن پرداخته شده است. از اين رو قاعدهاي در آموزههاي وحياني اسلام پديدار شده كه به "اصل صحت" يا "حمل بر صحت" شهرت يافته است.
اصل صحت در حوزه قانون گذاري و حقوق فردي و اجتماعي مورد توجه قانونگذار اسلامي بوده است. چنان كه در حوزه اخلاق و هنجارهاي شخصي و اجتماعي نيز به عنوان اصل حاكم مورد تاييد و تأكيد قرار گرفته است. در اين نوشتار تلاش شده است نگرش اسلام و آموزههاي وحياني نسبت به اين اصل واكاوي شده و مباحث و مسايل آن از جهات مختلف بازخواني شود.
گسترش معنايي اصالت صحت
برخي از اصوليها بر اين باورند كه اين اصل در دو معنا و اصطلاح مختلف به كار ميرود:
1- به معناي حمل عمل مؤمن بر وجه صحيح و جايز در مقابل قبيح (حرام و ممنوع). به اين معنا كه هرگاه مردي مسلمان با زني در خلوتگاهي ديده شد، بر اين حمل ميكنيم كه وي به جهتي درست و شرعي با وي خلوت كرده است و گناه و حرامي را مرتكب نشده است. مثلا شايد وي از محارم اوست و يا به هر عنوان درست ديگري اين امكان را داشته است تا با او خلوت كند؛ زيرا "شخص مسلمان با نامحرم خلوت نميكند".
2- معناي ديگر اين است كه كار ديگران را به تمام و كامل بودن حمل كنيم و بگوييم كه آنان كاري را به درستي انجام دادهاند. مانند زماني كه از فردي مسلمان و متشرع بخواهيم نمازي بر ميت بخواند و او چنين كند. ما در اين زمان رفتارش را به درستي حمل كرده و ميگوييم وي نماز ميت را به درستي و تام و كامل خوانده و چيزي را فروگذار نكرده است.
تفاوت دو معنا در اين است كه معناي نخست مختص مسلمانان و از احكام خاص اسلامي است و تنها نسبت به خودي يعني مسلمانان به كار ميرود و درباره اعمال و رفتار غير مسلمانان چنين حكم و قضاوتي نخواهيم كرد. اما معناي دوم اختصاصي به مسلمانان نداشته و نسبت به هر شخص ديگري از مسلمان و غير مسلمان به كار ميرود. به اين معنا كه وقتي مالي را در دست شخصي حتي كافر ميبينيم و يا او معاملهاي را انجام ميدهد در مقام داوري حكم ميكنيم كه اين معامله به صورت كامل انجام شده و نقص ندارد. (مصباح الاصول؛ ج 3 ص 322)
بر اين اساس دو برداشت درباره اصل صحت وجود دارد كه برداشت نخست بر پايه حسن ظن و گمان نيكو بناگذاري شده و اصلي از اصول اخلاقي شمرده ميشود. بدين معنا كه اگر در عمل مسلمان يا مؤمني به لحاظ "حكم تكليفي [احكام پنجگانه حرمت، كراهت، اباحه، استحباب و وجوب]"، ترديد حاصل شد كه آنچه از گفتار و كردار و عقيده نمود ميكند، حلال و مشروع و يا حرام و قبيح است، بايد عمل و كار وي را بر وجه مباح و جايز حمل كرد؛ به عنوان نمونه اگر كسي از دور سخني گفت و شنونده شك كرد آيا سلام ميكند و يا ناسزا ميگويد يا شخصي مايعي مينوشد و مشخص نيست آب است يا نوشيدني حرام، يا مردي به همراه زني مشاهده شد و هر دو به زوجيت خود اقرار كردند، در اين موارد و نظاير آن كه در جامعه فراوان اتفاق ميافتد و ميبايست اصل را مورد ملاحظه قرار داده و به اقتضاي آن، فعل را بر امر مباح و جايز حمل كرد و گفتار و كردار و عقيده وي را بر شكل درست و نيكوي آن بار نمود.
ولي بنا به برداشت دوم، اصل صحت تنها قاعدهاي فقهي است كه در كتابهاي علم اصول از آن بحث ميشود و به مسلمانان اختصاص ندارد. از اين رو اگر در فعل و كار كسي به لحاظ "حكم وضعي [درستي و نادرستي]"، ترديد شد كه آيا آن را به صورت درست و صحيح انجام داده يا نه، بايد عملش را بر درستي بار كرد. به عنوان نمونه اگر معاملهاي چون خريد و فروش، ازدوج و طلاق انجام دهد همه اين موارد بر صحت حمل ميشود و آثار عقود يا ايقاعات بر آن مترتب ميگردد.
قرآن و اصالت صحت
سيره عقلايي مردمان بر اين است كه در رفتار خويش نسبت به ديگران اين گونه رفتار كنند و اصل را بر صحت قرار دهند. اين گونه است كه در بسياري از دستورها و ضرب المثلهاي اقوام مختلف با دستورهاي مشابه اصل صحت مواجه ميشويم.
در دستوري از كنفوسيوس به اين مطلب برميخوريم كه ميگويد آنچه را به خود نميپسندي بر ديگران مپسند و آن چه را براي خود ميخواهي براي ديگران نيز بخواه.
قرآن نيز اين اصل را به شيوههاي مختلف تاييد كرده است. در اين جا به برخي از شواهد اشاره ميشود.
خداوند در آيه 83 سوره بقره دستور ميدهد كه در برخورد گفتاري با ديگران اصل را بر گفتار نيكو و پسنديده قرار دهيد: قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا. هر چند كه ظاهر اين آيه آن است كه با مردم به نيكي سخن بگوييد و گفتارتان سبب بغض و عداوت نگردد؛ ولي ميتوان با توجه به روايتي از امام صادق (ع) در تفسير آيه، آن را به عنوان شاهدي بر تأييد اصل عقلايي دانست.
امام صادق (ع) با اشاره به آيه ميفرمايد: تا زماني كه يقين نداريد كار ديگران شر و قبيح و ناپسند است درباره آن جز داوري خير و نيكو نداشته باشيد. (كافي ج 2 ص 164)
شيخ انصاري نيز در توضيح آن مينويسد: شايد مراد از قول در آيه و روايت، همان ظن و اعتقاد باشد، بدين ترتيب آيه كريمه به كمك روايت، به حسن ظن و گمان نيكو در حق ديگران ترغيب و تشويق ميكند و بدگماني را نسبت به مردم ناپسند ميشمارد. (فرائدالاصول ج 2 ص71)
بدگماني گناه است
در اين آيه سخن از گمان بد نكردن درباره ديگري است و هر چند كه گمان يكي از حالات چهارگانه "يقين و گمان و شك و وهم" است كه به طور غير اختياري بر انسان عارض ميشود و نميتواند مورد امر و نهي قرار گيرد ولي مراد آن است كه انسان آثار گمان را نبايد بر آن بار كند و به چنين گماني ترتيب اثر دهد و به گمان بدي كه در حق ديگران ميكند اعتنايي كند.
تا زماني كه يقين نداريد كار ديگران شر و قبيح و ناپسند است درباره آن جز داوري خير و نيكو نداشته باشيد
بنابراين اگر گماني بد در دل وي خطور كرد اشكالي ندارد ولي نبايد بدان توجه كند و آثارش را بر آن مترتب سازد.
در روايات آمده است كه يكي از چيزهايي كه براي مؤمن نيكوست و راه خلاصي آن را دارد سوءظن است كه راه رهايي از آن بيتوجهي و جامهي عمل نپوشاندن به آن است. (وسائل الشيعه ج 8 ص 263)
هدف از اين كار آن است كه آبروي مؤمن حفظ شود؛ زيرا مؤمن در پيشگاه خداوند از منزلت و جايگاهي والا برخوردار است و آبروي او از جمله سه گانههايي است كه نميتوان متعرض آن شد، مؤمن "جان" و "مال" و "عِرضش[آبرو]" در امان است و آبرو و حفظ آن يكي از مهمترين مسايلي است كه نميتوان آن را بي ارزش كرد و با تعرض به آن شخص را به خطر انداخت.
قرآن پيامبر (ص) را به علت آبروداري مؤمنان ستوده است. آن حضرت (ص) چنان عمل ميكرد كه منافقان وي را متهم به سادگي ميكردند و ميگفتند او شخص خوش باوري است. قرآن (توبه آيه 61) بيان ميكند كه خوش باوري آن حضرت به نفع شماست كه حفظ آبروي شما را ميكند و آن چه در دل داريد آشكار نميسازد. زيرا اگر پيامبر (ص) ميخواست، بيدرنگ پردهها را كنار ميزد و شما را رسوا ميساخت و مشكلات فراواني براي شما پديد ميآمد.
امير مؤمنان علي (ع) ميفرمايد: كارهاي برادر دينيات را بر بهترين وجه حمل كن و در سخن وي براساس بدگماني داوري نكن، مگر آن كه يقين به خلاف آن پيدا كني. (كافي؛ ج 2ص 361)
منبع:کیهان
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : amirpetrucci0261
ae
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}