نقد و بررسي نظريه توين بي در فلسفه تاريخ(1)


 

نويسنده:سيد ضياء الدين مير محمدي*




 

چکيده
 

پژوهش هاي فلسفي تاريخ به دو شاخه «فلسفه نظري يا جوهري تاريخ» و«فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ» تقسيم مي شود. فلسفه نظري تاريخ، الگويي از فلسفه مضاف به واقعيت ها است که در آن معنا و روند کلي جريان تاريخ مطالعه مي شود.
اين مقاله به نقد ديدگاه توين بي مي پردازد. توين بي عرصه واقعي تحقيقات تاريخي يا حوزه معقول پژوهش تاريخي را واحد تمدن مي داند. رويکرد تجربي و استقرايي به عنوان روش اساسي او در مطالعه تاريخي تمدن ها از اصول و مباني حاکم بر فلسفه نظري تاريخ توين بي مي باشد. از نظر توين بي «الگوي چالش - پاسخ» معيار قانون مندي تاريخ است و خاستگاه و منشأ پيدايش تمدن ها محسوب مي شود. نظر توين بي همچنين سرانجام يک تمدن را تأسيس يک دين جهاني مي داند و معتقد است که تمام تاريخ بشر يا کل فرآيند يک تمدن به عدل الهي خلاق منتهي مي شود. از نظر توين بي مسيحيت، هدف نهايي تاريخ بشر و بالاترين حد خير براي بشر است.
کليد واژه ها: فلسفه نظري تاريخ، فلسفه تحليلي تاريخ، قانون مندي تاريخ، مدل چالش- پاسخ، چيستي و ماهيت تمدن.

مقدمه
 

پژوهش هاي فلسفي تاريخ با توجه به کاربرد متفاوت واژه تاريخ و رويکرد معرفتي (نوع اول و نوع دوم) به دوشاخته معرفتي «فلسفه نظري يا جوهري تاريخ» (1) و «فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ » (2) و يا به تعبيري «فلسفه علم تاريخ» تقسيم مي شود.
فلسفه نظري يا جوهري تاريخ از سنخ فلسفه هاي مضاف به حقايق و واقعيت بيروني است که معرفتي درجه اول است که پديده ها و وقايع تاريخي را در کانون مطالعه و پژوهش فلسفي قرار مي دهد، تا روند کلي حرکت تاريخي را تعريف، معين و قانون مند سازد. فلسفه نظري يا جوهري تاريخ ناظر به عالم پديده هاي تاريخي است و فراتر از عقلانيتي است که پژوهش هاي متداول تاريخي انجام مي دهند و به دنبال کشف ماهيت عمومي و فرآيند کلي حرکت تاريخي است.(3)
در فلسفه نظري يا جوهري تاريخ به لحاظ غايت شناسي، کشف و اثبات قوانين حاکم بر پديده ها و تحولات تاريخي است، و نيز دريافت نظام و فرآيندي عام به لحاظ نگرش در قانون مداري و قانون محوري تاريخ است. لذا مسئله اصلي مطرح در فلسفه نظري تاريخ، بحث قانون مندي تاريخ است که در واقع سنخ شناسي موضوعي پژوهش حاضر درحيطه مسائل فلسفه نظري تاريخ را نشان مي دهد.

1. مفاهيم
 

1-1. ماهيت و چيستي فلسفه هاي مضاف
 

فلسفه هاي مضاف با توجه به ماهيت و چيستي مضاف به علوم يا فلسفه هاي مضاف به يک رشته علمي و فلسفه هاي مضاف به واقعيت ها و حقايق به اقسام زير تقسيم مي شوند:

1-1-1. فلسفه مضاف به علوم
 

فلسفه هاي مضاف به علوم، دانش هايي هستند که به پرسش ها و سوال هاي بيروني مضاف اليه خود پاسخ مي دهند و از طرح مسائل درون علمي مضاف اليه خود دوري مي گزينند. در فلسفه هاي مضاف به يک رشته علمي يا يک نظام معرفتي، درباره ماهيت و چيستي آن دانش و رشته علمي به تجزيه و تحليل مي پردازند. معرفت حاصل از فلسفه مضاف به يک رشته علمي، معرفت درجه دوم و از سنخ و مقوله علم يا علم به معرفت است.(4)

2-1-1. فلسفه مضاف به واقعيت ها
 

فلسفه مضاف به واقعيت ها يا امور يا حقايق، دانش هايي هستند که به پرسش هاي دروني مضاف اليه خود پاسخ مي دهند و واقعيت هاي نفس الامري اعم از حقيقي، اعتباري يا مجرد و مادي را مورد بحث قرار مي دهند. در فلسفه هاي مضاف به واقعيت ها، ماهيت و چيستي آن واقعيت، حقيقت يا امر حقيقي و اعتباري کاويده مي شود و معرفت حاصل از اين گونه فلسفه، معرفت هاي درجه اول است که از سنخ و مقوله علم به واقع و يا علم به يک امر (حقيقي يا اعتباري) مي باشد.(5)

2-1. روش شناسي فلسفه هاي مضاف
 

فلسفه هاي مضاف به يک نظام معرفتي يا رشته علمي يا فلسفه هاي مضاف به واقعيت ها را مي توان با دو رويکرد تاريخي و منطقي بررسي کرد و از اين حيث فلسفه هاي مضاف به شش گروه تقسيم مي شوند:
2-1. فلسفه مضاف به علوم با رويکرد منطقي و تاريخي؛
4-3. فلسفه مضاف به واقعيت ها با رويکرد منطقي وتاريخي؛
6-5. فلسفه مضاف به واقعيت ها و علوم با رويکرد منطقي - تاريخي.
در رويکرد منطقي، مسائل بيروني و دروني دانش با صرف نظر از هويت عيني و تاريخي آن دانش يا رشته علمي مطالعه مي شود. رويکرد تاريخي، رويکردي است که در آن مسائل بيروني و دروني يک دانش و رشته علمي با توجه به هويت تاريخي و تحقق يافته آن دانش يا رشته علمي درکانون مطالعه قرار مي گيرد.(6)

3-1. ماهيت و چيستي فلسفه هاي تاريخ
 

پژوهش هاي فلسفي در باب تاريخ، با توجه به معنا و مفهوم «تاريخ» از حيث يک رشته علمي، يا يک پديده خارجي به دو شاخه متفاوت و متمايز تقسيم مي شود. اگر سنخ و ماهيت فلسفي تاريخ، از سنخ فلسفه هاي مضاف به علوم باشد، در اين صورت فلسفه تاريخ مدلي از فلسفه مضاف خواهد بود که رشته يا دانش تاريخ مورد مطالعه و تحليل قرار خواهدگرفت که در اين صورت فلسفه تحليلي يا انتقادي يا فلسفه علم تاريخ پديد خواهد آمد.
اگرسنخ و ماهيت فلسفه تاريخ، از سنخ فلسفه هاي مضاف به واقعيت باشد، در اين صورت فلسفه تاريخ مدلي از فلسفه مضاف خواهد بود که پديده ها يا امور تاريخي مورد مطالعه و تحليل قرار خواهد گرفت که به اين اعتبار فلسفه نظري يا جوهري تاريخ به وجود خواهد آمد.

2. تعريف دو نوع فلسفه تاريخ.
 

1-2. تعريف فلسفه تحليلي يا انتقادي يا فلسفه علم تاريخ (7)
 

فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ مدلي از فلسفه مضاف به علوم است که به تعبير ويليام دري (8) «تحليل فلسفي تاريخ نگاري است که به توصيف و تبيين منطقي، عقلاني و معرفت شناسي آنچه مورخان انجام مي دهند، مي پردازد» (9) فلسفه تحليلي تاريخ از گرايش هاي فلسفه علم و مضاف به يک رشته علمي است و هدف آن بررسي علم تاريخ است؛ به عبارت ديگر، در آن سخن از علم شناسي تاريخ است؛ از اين رو، فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ را منطق پژوهش علم تاريخ مي دانند و معرفتي است که در آن، آگاهي ما به پديده هاي گذشته، نه خود پديده هاي گذشته، بررسي و تحليل مي شود.(10)

2-2. تعريف فلسفه نظري(1) يا جوهري تاريخ (12)
 

فلسفه، نظري يا جوهري تاريخ مدلي از فلسفه هاي مضاف به امور يا واقعيت هاي بيروني و اعتباري است و به تعبير ويليام دري «کوششي است تا معنا و مفهوم روند کلي پديده هاي تاريخي را کشف نمايد و به ماهيت عمومي فرآيند تاريخي دست يابد و فراتر از عقلانيتي است که پژوهش هاي متداول تاريخي انجام مي دهند». (13) فلسفه نظري يا جوهري تاريخ ناظر بر پژوهش در باب سير پديده هاي تاريخي و قانون مندي آنهاست و فيلسوف تاريخ به دنبال فهم معنا و هدف تاريخ، محرک و مکانيسم حرکت تاريخ و آغاز انجام آن است.(14)

3. تمايز فلسفه علم تاريخ با فلسفه نظري تاريخ
 

علوم و فلسفه هاي مضاف را مي توان به لحاظ موضوع، روش و غايت متمايز و دسته بندي کرد، تمايز فلسفه نظري و جوهري تاريخ و فلسفه علم يا تحليلي تاريخ را نيز مي توان از منظر موضوعي، روشي و غايي تجربه و تحليل کرد.

1-3. تمايز موضوعي
 

هر علمي از عوارض ذاتي موضوع خود سخن مي گويد و تمايز موضوعي يکي از تمايزات موجود ميان علوم و فلسفه هاست. موضوع فلسفه علم تاريخ ساماندهي، روشمندي و منطق پژوهش علم تاريخ است؛ اما موضوع فلسفه نظري يا جوهري تاريخ، پديده ها و وقايعي است که در بستر زمان گذشته اتفاق افتاده اند، نه مطالعه و پژوهش علم تاريخ به عنوان يک رشته علمي، لذا فلسفه نظري تاريخ به دنبال قانون مندي پديده هاي تاريخي است.تمايز موضوعي فلسفه علم تاريخ با فلسفه نظري و جوهري تاريخ را در چند محور ذيل مي توان بررسي کرد:

1-3-1. تمايز در نوع معرفت
 

يکي از تفاوت ها و تمايزهاي بنيادي اين دو، در نوع و جنس معرفتي آنهاست. به لحاظ معرفتي، معرفت حاصل از فلسفه نظري يا جوهري تاريخ، معرفت درجه اول است؛ يعني احکام و گزاره هايش ناظر به واقع اند و مباحث مطرح شده در آن از سنخ «علم به واقع» است. اما نوع معرفت در فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ، معرفت درجه دوم است. به عبارتي رساتر احکام و گزاره هاي مورد پژوهش و مطالعه در فلسفه تحليل تاريخ، از سنخ علم به علم است.(15)

2-3-1. تمايز سنخ شناسي(16)
 

موضوع فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ به لحاظ سنخ شناسي نيز از فلسفه نظري يا جوهري تاريخ متفاوت و متمايز است. فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ از سنخ فلسفه هاي مضاف به رشته علمي است که مسائل بيروني آن با رويکرد منطقي- تاريخي قابل بررسي است، اما فلسفه نظري يا جوهري تاريخ از سنخ فلسفه هاي مضاف به واقعيت هاست که مسائل دروني آن با رويکرد منطقي - تاريخي قابل بررسي است.

3-2-1. تمايز به لحاظ علم پيشيني و علم پسيني
 

با توجه به تمايز نوع معرفت و سنخ شناسي، اين دو شاخه فلسفي تاريخ، به لحاظ علم پيشيني و پسيني از هم تمايز مي يابند. موضوع فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ، از نوع و مقوله علم پسيني است؛ زيرا معرفت حاصل در آن از انوع معرفت درجه دوم است. اما علم حاصل در فلسفه نظري يا جوهري تاريخ به لحاظ معرفت درجه اول بودن، علم پيشيني است.

2-3. تمايز مسئله اي
 

با توجه به تمايز موضوعي فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ از فلسفه علم تاريخ مسائل مطرح در اين دو رشته نيز از هم متمايز مي شوند. چهار مسئله عمده در فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ مطرح است:
اول: تبيين تاريخي(17) در اين مسئله از انواع تبيين هاي قانون مند (مدل فراگير و عام) تبيين عقلايي (توجه به کنش ها و واکنش هاي فاعلان تاريخي) و تبيين روايي (گزينش روايت هاي تاريخي) سخن به ميان مي آيد که علم تاريخ را به لحاظ تبيين شناسي مورد مطالعه و پژوهش قرار مي دهد.
دوم: روش شناسي مطالعات تاريخي: در اين مسئله سبک پژوهش و روش تاريخي علم تاريخ و تفاوت روش شناسي مطالعات تاريخي با ساير روش هاي مطالعاتي و تحقيقاتي بيان مي شود.
سوم: عينيت تاريخي: يکي از مسائل مهم مطرح در فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ، عينيت تاريخي است که با دو رويکرد «مطابقت با واقع و واقعيات تاريخي» و «قابل اثبات و تصديق پذير بودن واقعيات تاريخ» از آن بحث مي شود.
چهارم: تعامل تاريخ با ساير علوم: در اين مسئله نوع روابط و تعامل متقابل علم تاريخ با ديگر دانش ها بررسي مي شود. در کنار چهار مسئله اساسي مذکور مسائل ديگر از قبيل واقعيت و حقيقت تاريخي، عنصر گزينش در تاريخ، دخالت ارزش ها در قضاوت هاي تاريخي، امکان ارائه مدل ها و نظريه ها در علم تاريخ نيز مطرح مي شود.
مسائل فلسفه نظري در تاريخ در سه مسئله مهم ارائه و خلاصه مي شود: اول، چگونگي و نوع حرکت تاريخ، دوم، قانون مندي تاريخ. سوم، هدف و حرکت و غايت تاريخ، در کنار اين سه مسئله مهم، مباحثي همچون تکامل تاريخ، يا عامل تکامل و تحول تاريه نيز بررسي مي شود.(18)

3-3. تمايز روش شناسي
 

تمايز روش شناسي، يکي از تمايزات و معيارهاي اصلي در طبقه بندي علوم از همديگر است. فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ در طرح مسائل و بررسي آنها به روش تعقلي عمل مي کند و مباحث و احکام فلسفه تحليلي تاريخ، مثل تبيين تاريخي، يا عينيت تاريخي، روش شناسي تاريخي و تعامل تاريخ با ساير علوم، بر روش عقلي مبتني اند؛ البته در مبتني بودن بر روش عقلي هم با رويکرد منطقي هنجاري و هم رويکرد تاريخي سازگاري دارد. اما فلسفه نظري يا جوهري تاريخ در عين بهره برداري از روش تعقلي هم با رويکرد منطقي و هم رويکرد تاريخي، امکان استفاده از روش استقرايي و تطبيقي و مطالعه تجربي تمدن ها و پديده هاي تاريخي را براي اثبات قانون مندي حاکم بر پديده هاي تاريخي دارد. از باب مثال توين بي (19) و اشپنگلر (20) در فلسفه نظري شان با تکيه بر مطالعه استقرايي و تجربي و تطبيقي تمدن ها، به دنبال قوانين حاکم بر تاريخ بودند.

4-3. تمايز غايي
 

اساساً در ميان تمايزهاي علوم و فلسفه هاي مضاف، عامل غايت و هدف يکي از اساسي ترين و مهم ترين عوامل طبقه بندي معرفي مي شود. غايت و هدف در فلسفه نظري تاريخ «اثبات قوانين حاکم برتاريخ» و«ايجاد نظام و فرآيندي عام به لحاظ نگرش در قانون مداري و قانون محوري تاريخ» است؛ اما غايت در فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ، «اثبات علم تاريخ و قراردادن تاريخ نگاري، به لحاظ اصول و سبک نگارشي، در يک نظام معرفتي منطقي و روشمند» است و اثبات علم تاريخ مستلزم ارائه اصول روش شناسي و نگارشي است.

پي نوشت ها :
 

*دانشجوي دکتري تاريخ تمدن اسلامي دانشگاه معارف اسلامي قم
1. substantive or speculative philosophy of History
2.Analytical or critical philosophy of History
3. پل ادواردر: مجموعه مقالات فلسفه تاريخ، ص 2؛ نوذري حسينعلي، فلسفه تاريخ، ص 24-25؛ عبدالکريم سروش، فلسفه نظري تاريخ، ص 24-25.
4. عبدالحسين خسرو پناه «نظريه ديه باني»، انديشه نوين ديني، ص 16؛ علي اکبر رشاد، فلسفه هاي مضاعف، ص 32- 35.
5. همان، ص 16و 17؛ همان ، ص 32-35.
6. عبدالحسين خسرو پناه، «نظريه ديه باني» انديشه نوين ديني، ش 10، ص 16؛ همو، فلسفه مضاف، ج1، ص 36-35.
7. دو منبع مهم و عمده در باب فلسفه تحليلي يا انتقادي تاريخ عبارتند از: W.H.Drag 9ed) (1966).Philosophical analysis and History. Harper Row,New York.
Patrick Gardiner led(1979),the Philosophy of History. Oxford University press,oxford.
8.W.H.Dary
9. پل ادواردو: مجموعه مقالات فلسفه تاريخ، ص3-4.
10- عبدالکريم سروش، فلسفه نظري تاريخ، ص 24-25؛ پل ادوار، مجموعه مقالات فلسفه تاريخ، ص3-4.
11- substantive or speculative philosophy of History
12. مهم ترين منابع فلسفه نظري يا جوهري تاريخ عبارتند از : idea forauniversal History from the cosmopolitan point of view (1784),English translation in Kant, on History Library of liberal Arts ,Bobs-Merrill ,Indianapolis and New York ,(1963)
Lectures on the Philosophy of world History. Introduction: Reason(History .trans. H. B. Nisbet ( Cambridge university press , Cambridge, 1975)
Marx and Angels, (1845-6).The German Ideology. Part1 ,feuerbach
Arnold Toynbee,(1934-54).A study of History (10 voles, clarendon press,oxford).
13. ادواردر: پل، مجموعه مقالات فلسفه تاريخ، ص 2؛ استنفورد، مايکل ، ص22-23.
14. نوذري، حسينعلي، فلسفه تاريخ روش شناسي و تاريخ انگاري، ص 24- 25؛ عبدالکريم سروش، فلسفه نظري تاريخ، ص 24-25.
15. استنفورد، مايکل، درآمدي بر فلسفه تاريخ، ص 22 و ص24-25.
16.typology
17.Historical explanation
18. در اين زمينه به منابع ذيل رجوع شود: کار، اي، اچ، تاريخ چيست، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نشر خوارزمي، 1356؛ والش، ويليام، هنري، مقدمه اي بر فلسفه تاريخ، ترجمه ضياءالدين علايي طباطبايي، تهران، اميرکبير، 1363؛ زرين کوب، عبدالحسين، تاريخ در ترازو، تهران، اميرکبير، 1362.
19.Arnold Joseph Toynbee
20.Oswald Spengler
 

منبع:تاريخ در آينه پ‍ژوهش-شماره 25