چو در ار من رسيد از جنبش تيز

شاعر : امير خسرو دهلوي

زره داران شيرين کرد پرهيزچو در ار من رسيد از جنبش تيز
چو شب در خواب رفتم بر سر تختحکايت کرد کز بيداري بخت
درامد گل رخي باصد نکوئيچنان ديدم به خواب اندر که گوئي
يکي پر شير و ديگر پر ز جلابدو ساغر در دو دستش صاف و ناياب
به من کاين نوشکن کردم سبک نوشسپردان ساغر جلاب پر جوش
سپرد آن ساغر ديگر به دستشجواني بود ديگر هم نشينش
بيفتاد و شکست و و ريخت زان شيرجوان چو نشد به ساغر چاشني گير
بخواب اندر جلاب و شير چبودکنون اين خواب را تعبير چبود
چو تو بيدار نتوان ديد در خواببزرگ اميد گفتش کز همه باب
به لذت شير چون جلاب نبودتو خودداني که به زين خواب نبود
ز شيرين عاقبت شيرين کني کامچو آن جلاب شيرين کردي اشام
به جوي شير ماند تشنه فرهادوزان شيري که ماند آن مرد ناشاد
درافتد کوهکن را تيشه بر سنگور افتاد آن جوان را ساغر از چنگ
همان پيدا شود کايد به تعبيرملک گفت آري اندر خواب تأثير