چو بستان تازه گشت از باد نوروز

شاعر : امير خسرو دهلوي

جهان بستد بهار عالم افروزچو بستان تازه گشت از باد نوروز
به غارت داد بلبل خانه زاغز آسيب صبا در جلوه شد باغ
به مشک‌تر به دل شد گرد کافورهوا کرد از گل آشوب خزان دور
کمر بر بست گل در پرده داريعروس غنچه را نو شد عماري
زمين گشت از رياحين عنبرين بويبنفشه سر براورد از لب جوي
هزاران نافه در برداشت گوئينسيم صبح گاه از مشک بوئي
برات عيش بر ساقي نوشتهحرير گل ورق در خون سرشته
به پشت باد سرو نازنين رستملک بر عزم صحرا با رگي جست
فرود آورد هر مرغي به يک تيرنخست از گشت کرد آهنگ نخجير
بساط افگند زير سرو شمشادبه گلزار آمد از نخجيرگه شاد
برامد بانگ نوشا نوش بر ماهبه مي بنشست با خاصان درگاه
نمي‌رفت از سرش سوداي دلدارپياپي گر چه مي ميکرد بر کار
کفايت را عنان از دست نگذاشتشکيبا بود تا هشياريي داشت
زبان بگشاد با آزاده‌اي چندچو سرها گرم شد از باده‌اي چند
صبا با گل پيام عاشقان گفتکه نوروز آمد و گلزار بشگفت
خمار نرگس بيمار بشکستروان شد باد جام لاله بر دست
مرا در دل ز دوري داغ بر داغهمه کس با حريفي باغ در باغ
که مي بي روي خوبان زهر ناب استهمه شادند و جانم در عذابست
دل از انديشه لختي کرد خاليچو چندي زين سخنها گفت حالي
ره مشکوي آن دلدار برداشتجنيبت جست و ز دل بار برداشت
ولي از سوز سينه دل پر آتشروان گشت از شراب لعل سرخوش
ز مغزش هوش رفت از سينه فرهنگچو آمد تا به قصر نازنين تنگ
که طوبي بر در فردوس زد گامخبر بردند بر سر و گلندام
کزان سيلاب تندش بشکند پلبه لرزيد از هراس آن دسته‌ي گل
لباس عصمتش صد پاره گرددشکوه ننگ و نام آواره گردد
که ندهد راه در ايوان بارشصواب آن ديد راي هوشيارش
که بشتابند پيش آهنگ شه زودعمل داران درگه را به فرمود
به استقبال شاه تخت گيراندويدند آن همه فرمان پذيران
کزان شيرين سخن شيرين کند کامچو آمد بر در قصر دلارام
مه اندر برج عصمت مانده مستوردري بر بسته ديد و ميزبان دور
که نخل بارور چون گشت بي بارتعجب کرد و حيران ماند زان کار
که ماند اندر پس کوه آفتابشجهان شب شد به چشم نيم خوابش
که خواندش نازنين ز آواز خلخالبه خواري بازگشتن خواست در حال
به جان بي خبر باز آمدش هوشملک را کامد آن آواز در گوش
زمين بوسيده ماه سرو بالاچو سر بر کرد سوي قصر والا
مقابل شد به دلگرمي دو خورشيددميد از هر دو جانب صبح اميد
به روي ميهمان ميزد گلابيپري روي از مژه مي ريخت آبي
نمي گشت از تماشا چشمشان سيربه نظاره فروماندند تا دير