غم عشق تو از غمها نجاتست

شاعر : انوري

مرا خاک درت آب حياتستغم عشق تو از غمها نجاتست
چه بندست آنکه خوشتر از نجاتستنمي‌جويم نجات از بند عشقت
من و سوداي عشق اين ترهاتستمرا گويند راه عشق مسپر
مه اندر چارخانه شاه ماتستز لعب دو رخت بر نطع خوبي
چو حال و کار دنيا بي‌ثباتستدل و دين مي‌بري و عهد و قولت
هم از جور قديم و حادثاتستعنايت بر سر هجرم به آيين
شب هجران تو روز وفاتستچنان ترسد دل از هجر تو گويي
امير عشق را بر من براتستبه جان و دل ز ديوان جمالت
نه خط مجد دين شمس الکفاتستبراتي گر شود راجع چه باشد