ز عشق تو نهانم آشکارست

شاعر : انوري

ز وصل تو نصيبم انتظارستز عشق تو نهانم آشکارست
که آنجا گفتگوي از بهر خارستز باغ وصل تو گل کي توان چيد
که عهدت همچو عشقم پايدارستولي در پاي تو گشتم بدان بوي
مرا با اين فضولي خود چه کارستدلم رفت و ز تو کاري نيامد
کرا فرداي گيتي در شمارستچو گويم بوسه‌اي گويي که فردا
سخن خود بيشتر در روزگارستبه بند روزگارم چند بندي
که مي‌گويد که پايت استوارستبه عهدم دست مي‌گيري وليکن
نه يکبار و دوبارست و سه بارستترا با انوري زين گونه دستان