مرا گر چون تو دلداري نباشد

شاعر : انوري

هزاران درد دل باري نباشدمرا گر چون تو دلداري نباشد
چه باشد گر ستمکاري نباشدچو تو يا کم ز تو ياري توان جست
گلي بي‌زحمت خاري نباشدمرا گويي که در بستان اين راه
به هرجو سنگ خرواري نباشدبود با گرد ران گردن وليکن
کزو خوش خوي‌تر ياري نباشداگرچه پيش ياران گويم از شرم
ستمکاري دل‌آزاري نباشدتو خود داني که از تو بوالعجب‌تر
کش اندر کيسه ديناري نباشدچگونه دست يابد بر تو آن‌کس
ز گفتار تو خود آري نباشدچو اندر هيچ کاري پاسخ من
ز بخت من عجب کاري نباشداگر فارغ بود سنگين دل تو