از عشقت اي شيرين صنم گرچه بر سر برمي‌زنم

شاعر : انوري

نه يار ديگر مي‌کنم نه راي ديگر مي‌زنماز عشقت اي شيرين صنم گرچه بر سر برمي‌زنم
هر شب به دارالضرب غم بر نام تو زر مي‌زنمتو شاه خوباني و من تا روز بر رخسار خود
سر از هواي دلبران چون حلقه بر در مي‌زنمتا شد دلم آويخته در حلقه‌ي زلفين تو
هرشب دو دست از هجر غم تا روز بر سر مي‌زنمدل برد و دامن درکشيد تا پاي‌بند وصل تو