يا بدان رخ نظري بايستي

شاعر : انوري

يا از آن لب شکري بايستييا بدان رخ نظري بايستي
چون دل او دگري بايستييا مرا در غم و انديشه‌ي او
از دل او خبري بايستينيست از دل خبرم در غم او
بجز اميد بري بايستيمدتي تخم وفا کاشته شد
سالها شد سحري بايستيآخر اين تيره شب عيش مرا
آخر اين را اثري بايستييارب اين يارب بي‌فايده چيست
به از اين پا و سري بايستيرشته‌ي صحبت ما را پس از اين
انروي را گذري بايستيهمه بگذاشتم آخر به دلش