خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجايي

شاعر : انوري

احوال ما نپرسي نزديک ما نياييخه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجايي
سهلست اينکه گه‌گه رويي بما نماييما خود نمي‌شويمت در روي اگرنه آخر
بدخوي خوبرويي بيگانه آشناييبي‌خرده راست خواهي گرچه خوشت نيايد
غم آن قدر نداند کاخر تو آن ماييگفتم غمت بکشتم گفتا چه زهره دارد
دادي به يک حديثم از دست غم رهاييالحق جواب شافي اينک چنينت خواهم
من زين سخن نه لنگم تو با که در کجاييگويي بدان ميارم کز بد بتر کنم من
ني دست آن نداري هين زود مي چه پايينه برگ اين ندارم هان خير مي چگويي
تو کار خويش مي‌کن اي جان و روشناييگر انوري نباشد کم گير تيره‌روزي