صاحبا عيد بر تو خرم باد

شاعر : انوري

کل گيتي ترا مسلم بادصاحبا عيد بر تو خرم باد
به تو بنياد عدل محکم باداز تو آباد ظلم ويران شد
بر قضا و قدر مقدم بادحزم و عزمت چو بر سال و جواب
چون تيمم به ساحل يم بادخدمت چرخ جز به درگه تو
همچنين سال و مه معظم بادخطبه تعظيم يافت از نامت
خشک‌سال نياز را نم باددايم از فتح باب ابر سخات
در يسار تو خاتم جم باددر يمين تو خامه‌ي آصف
همه زير نگين خاتم بادخواستم گفت ملک هفت زمينت
اندر آن رقعه نام من هم بادآسمان گفت گر منم چو نگينش
اشهب روزگار ادهم بادموکب حزمت ار نهفته رود
چون دم آستين مريم بادگرد جيش تو در دماغ ظفر
سقف افلاک سطح طارم باداز بلندي سراي قدر ترا
اشهب روزگار ادهم بادوز نژندي به چشم بدخواهت
شير گردون سگ معلم باددست سگبانت چون قلاده کشد
تا قيامت شکسته طارم بادچرخ اگر بارگاه تو نبود
تا ابد سور زهره ماتم بادزهره خنياگريت گر نکند
چون زبانهاي سوسن ابکم بادفتنه پيش زبان خامه‌ي تو
شاهراه حروف معجم بادپس به شکر تو تا زبان سنان
چون نهانخانه‌ي جهنم بادحبس خصم تو با زوال خلاص
همه کارش چو زلف درهم بادبر رخي کز تو خال عصيانست
ترجمان تو عيسوي دم بادقهرمان تو موسوي دستست
سايه‌دار سپهر اعظم بادچتر ميمون همت عاليت
در مراعات نظم عالم بادهمه سعي تو چون قران سعود
در مهمات نسل آدم بادهمه عون تو چون عنايت حق
همچنين سال و مه مکرم بادبنده از مکرمات وافر تو
نحس و سعد زمانه مدغم باددر خلافت و رضاي تو همه سال
با همه رايهات حق ضم باداز همه فعلهات باطل دور
مرکب از نوع رخش رستم بادرمحت از جنس معجز موسي
در دو چشم عدوت توام بادگرد سم سمند تو مادام
قامتش چون بنفشه پر خم باددست سرو ار دعاي تو نکند
نيشکر در ميان او سم بادور ميان جز به خدمتت بندد
دولتت بيش و دشمنت کم بادتا کم و بيش در شمار آيد
اطلسش در بر از تو معلم بادقصبش بر سر از تو دري گشت
راست چونان که زير با بم بادمدتت با زمانه هم‌آواز
تا دمي در تنست بي‌غم باددلت از صد هزار دل به تو شاد
تا به جان زنده است خرم بادجانت اي صدهزار جانت فدي
همه در جنبش تو مدغم بادجنبش فتح و آرميدن ملک
از غم و رنج دست بر هم بادحاسدت را چو پاي درگل ماند
روز تو همچو عيد خرم بادعدل تو شب چو روز روشن کرد