به آبي چند آبش باز روي آر

شاعر : انوري

اگر داني که آن آتش نمردستبه آبي چند آبش باز روي آر
الا تا نقش گيتي ناستردستمصون باد از حوادث نفس عاليت
مگر چون ده مني سيکيش بردستفريدالدين کاتب دام عزه
به دست چار خوارزمي سپردستبه گرمايي چنين در چار طاقش
که آن صافي سخن محبوس دردستبنتواني شنيد آخر که گويند