به آبي چند آبش باز روي آر شاعر : انوري اگر داني که آن آتش نمردست به آبي چند آبش باز روي آر الا تا نقش گيتي ناستردست مصون باد از حوادث نفس عاليت مگر چون ده مني سيکيش بردست فريدالدين کاتب دام عزه به دست چار خوارزمي سپردست به گرمايي چنين در چار طاقش که آن صافي سخن محبوس دردست بنتواني شنيد آخر که گويند