از دور بديدم آن پري را

از دور بديدم آن پري را شاعر : انوري آن رشک بتان آزري را از دور بديدم آن پري را صد قافله ماه و مشتري را در مغرب زلف عرض داده برهم زده زلف عنبري را بر گوشه‌ي عارض چو کافور صد تخته‌ي تازه کافري را جزعش به کرشمه درنوشته صد معجزه‌ي پيمبري را لعلش به ستيزه در نموده برکرده عتاب و داوري را تير مژه بر کمان ابرو بدبختي و نيک‌اختري را بر دامن هجر و وصل بسته آن مايه‌ي حسن و دلبري را ترسان ترسان به طنز گفتم گفتا به خدا که انوري را ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از دور بديدم آن پري را
از دور بديدم آن پري را
از دور بديدم آن پري را

شاعر : انوري

آن رشک بتان آزري رااز دور بديدم آن پري را
صد قافله ماه و مشتري رادر مغرب زلف عرض داده
برهم زده زلف عنبري رابر گوشه‌ي عارض چو کافور
صد تخته‌ي تازه کافري راجزعش به کرشمه درنوشته
صد معجزه‌ي پيمبري رالعلش به ستيزه در نموده
برکرده عتاب و داوري راتير مژه بر کمان ابرو
بدبختي و نيک‌اختري رابر دامن هجر و وصل بسته
آن مايه‌ي حسن و دلبري راترسان ترسان به طنز گفتم
گفتا به خدا که انوري راکز بهر خداي را کرايي؟


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما