خه از کجات پرسم چونست روزگارت شاعر : انوري ما را دو ديده باري خون شد در انتظارت خه از کجات پرسم چونست روزگارت پيچان و سوگوارم چون زلف تابدارت در آرزوي رويت دور از سعادت تو بيگانگي گرفتي از يار دوستدارت ما را نگويي اي جان کاخر به چه عنايت تو برکناري از ما، ما در ميان کارت اي جان و روشنايي به زين همي ببايد يا مرگ جان گزينم يا وصل خوشگوارت با مات در نگيرد ماييم و نيم جاني يکبار ديگر اي جان گيريم در کنارت گر بخت دست گيرد ور عمر پاي دارد ...