اي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست

شاعر : انوري

چون راي روشن تو بلند آفتاب نيستاي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست
قومي که شان برفتن از اينجا شتاب نيستمهمان رسيده‌اند تني چندم اين زمان
گلبرگ نوشکفته و مشک به تاب نيستداريم کودکي که چو روي و چو موي او
او نيم مست گشته و ما را شراب نيستدربند خواب او همه حيران بمانده‌ايم
که در اکسير و در صناعت نيستکيميايي ترا کنم تعليم
کيميايي به از قناعت نيسترو قناعت گزين که در عالم