اي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست

اي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست شاعر : انوري چون راي روشن تو بلند آفتاب نيست اي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست قومي که شان برفتن از اينجا شتاب نيست مهمان رسيده‌اند تني چندم اين زمان گلبرگ نوشکفته و مشک به تاب نيست داريم کودکي که چو روي و چو موي او او نيم مست گشته و ما را شراب نيست دربند خواب او همه حيران بمانده‌ايم که در اکسير و در صناعت نيست کيميايي ترا کنم تعليم کيميايي به از قناعت نيست رو قناعت گزين که در عالم ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست
اي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست
اي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست

شاعر : انوري

چون راي روشن تو بلند آفتاب نيستاي سروري که چون تو به رادي سحاب نيست
قومي که شان برفتن از اينجا شتاب نيستمهمان رسيده‌اند تني چندم اين زمان
گلبرگ نوشکفته و مشک به تاب نيستداريم کودکي که چو روي و چو موي او
او نيم مست گشته و ما را شراب نيستدربند خواب او همه حيران بمانده‌ايم
که در اکسير و در صناعت نيستکيميايي ترا کنم تعليم
کيميايي به از قناعت نيسترو قناعت گزين که در عالم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط