مثال عالي دستور چون به بنده رسيد

شاعر : انوري

قيام کرد و ببوسيد و بر دو ديده نهادمثال عالي دستور چون به بنده رسيد
زبان به شکر خداوند و ذکر او بگشادخداي عزوجل را چو کرد سجده‌ي شکر
چه گفت گفت زهي ساير از نفاذ تو بادچه گفت گفت زهي ساکن از وقار تو خاک
مگر که عهد تو شيرين شد و جهان فرهادتويي که عاشق عهد بقاي تست جهان
اگر بخواهي حاضر کني ز روي نفاذتويي که بر در امروز دي و فردا را
نه من سپهر کند آن زمانه را بنيادمرا به خدمت شه خوانده‌اي که خدمت او
پس از وفور خرابي شدند ازو آبادعماد دولت و دين آنکه حصن دولت و دين
ز سايه‌ي علم و شعله‌ي سنانش زادشه مظفر فيروز شه که فتح و ظفر
که بندگيش کند سرو و سوسن آزادکدام دولت باشد چو بندگي شهي
هزار بنده چو من بنده بنده‌ي شه بادچو سرو و سوسن آزاد بنده‌ي شاهند
تني به خدمت کوژ و دلي ز دولت شادبه سمع و طاعت و عزم درست و راي قوي
که کط ز شهر تموزست ويج از مردادبه روز يازدهم از رجب روانه شدم
وگر ستاره با عطاي عمر باشد راداگر زمانه با تمام عزم باشد رام
نياورد ز بيابان و آب جيحون يادبه شکل باد روم زانکه باد در حرکت
گه رياضت او بود باد را استادچو زير ران کشم آن مرکبي که رايض او
که از رکاب گرانم برآورد فريادعنان صولت جيحون چنان فرو گيرم
که هم مربي دينست و هم مراقب دادچو بگذرم به در خسروي فرود آيم
به فر قرين فريدون به ملک مثل قبادبه امر يار سليمان به عزم شبه کليم
که داد بخت من از چرخ دولت او دادبه عون دولتش از بخت داد بستانم
که رونقي ندهد هرچه در شمار افتادبقاش باد نه چندان که در شمار آيد
جنيبت بدو شاه سنجر فرستداگر بخت ياري دهد چون مني را
که او دوستان را چنين خر فرستددو دست و دو پاي خر استغفرالله
نيابد هيچ مظلوم از فلک داداگر عالم سراسر ظلم گيرد
که لعنت بر نجوم و بر فلک بادهمه ظلم از نجوم و از فلک دان