گر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق

شاعر : انوري

پيوسته با زمانه کجا در نبردميگر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق
در جوي آسيا متوطن نگردميور آسياي چرخ بر غمم نگرددي
ورنه قفا ز ورطه‌ي طوفان نخوردميآب مراد زير پل کس نمي‌رود
کي جفت گرددي اگر آزاد و فردميبا من غم خرابي عالم به کلبه‌اي
من در خلاص او به مثل حمله بردمينفسي که گر بدان دگري مبتلا شدي
يا گوييا که حادثه را ناگزردمييا در مدد چو مهره ميان بندمي به مهر
يا خود بساط حاصل خود در نوردمييا کعبتين جانب خود باز مالمي
گويي که صورت غم و تيمار و دردميبر هر که عرضه داشتم از من کرانه کرد
گر خواجه شهريار نبودي چه کردمياز خواجگان شهر چو ياري نيافتم
آن دستگاه کو که من آزاد مردميآزاد کيست حليه‌ي مردان و اي دريغ