تختگاه حسن را قد تو شاهست، اي صنم

شاعر : اوحدي مراغه اي

آسمان لطف را روي تو ماهست، اي صنمتختگاه حسن را قد تو شاهست، اي صنم
زخمها، ليکن کرا ياراي آهست؟ اي صنمزان رخ آيينه‌فام اندر دل ريش منست
رنگ روي من بدين دعوي گواهست، اي صنمدل ز روي راستي مهر تو دعوي مي‌کند
لحظه روز و روزو هفته، هفته ماهست، اي صنمبي‌شب زلف درازت بر من آشفته دل
هر که جان را دوست دارد بي‌گناهست، اي صنمگر ترا من دوست مي‌دارم بدين جرمم مکش
اوحدي نيزت گداي بارگاهست، اي صنمبنده فرمانند گرد بارگاهت خسروان
سال و ماه اميد درويشان به شاهست، اي صنمگر منت اميدوارم نيست نقصاني درين