اگر هزار يکي زان جمال داشتمي

شاعر : اوحدي مراغه اي

رعايت دل مردم به فال داشتمياگر هزار يکي زان جمال داشتمي
چرا شکسته‌دلان را به حال داشتمي؟مرا اگر چو تو در حسن حالتي بودي
به دوستي که ز جنت ملال داشتميدر آن جهان سوي من گر تو ميل ميکردي
اگر نه نقش تو اندر خيال داشتميمرا ز دست فراقت به جان رسيدي کار
چه غم ز و زر و چه باک ازو بال داشتمي؟اگر به بال قبولت پريدمي ز جهان
اگر به عمر خود اميد سال داشتميبه سال وعده‌ي کامم که مي‌دهي نيکوست
چو اوحدي چه سر قيل و قال داشتمي؟گرم حضور جمال تو دست مي‌دادي