اي در علم و خانه‌ي دستور

شاعر : اوحدي مراغه اي

چشم بد باد از آستان تو دوراي در علم و خانه‌ي دستور
همدم خطه‌ي بقا فرشترفته بر خط استوار عرشت
زير بارت زمين جگر خستهکوه پيش درت کمر بسته
چارحدت ز شش جهة بيرونبرده ابداعيان کن فيکون
کو توال تو همت مرداندر حصار تو گنبد گردان
تا فگندي تو سايه بر تبريزشد سعادت طلايه بر تبريز
تا مهيا شود سبک نانتاز پي ضبط سفره و خوانت
آسيابان بر آب بليان کوهآسمان گشت و کوکبي انبوه
بال سرخاب را توان تو نيستمال تبريز خرج خوان تو نيست
در جهان اينچنين اساس نهدهر که رخ در رخ سپاس نهد