به زبان چرب جانا بنواز جان ما را

شاعر : خاقاني

به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما رابه زبان چرب جانا بنواز جان ما را
به کران برد زمانه غم بي‌کران ما راز ميان برآر دستي مگر از ميانجي تو
همه عبده نويسد سگ پاسبان ما رابه دو چشم آهوي تو که به دولت تو گردون
چو رکيب تو روان شد چه محل روان ما راز پي عماري تو چه روان کنيم مرکب
چو تو بر نشان کاري چه کني نشان ما رابه سرا و مجلس خود مطلب نشاني ما
به کرشمه مهر برنه پس از اين زبان ما راگله‌ي فراق گفتم که نه نيک رفت با
اگرش مزيد خواهي بپذير جچان ما رابه تو درگريخت خاقاني و جان فشاند بر تو