بخت بدرنگ من امروز گم است

شاعر : خاقاني

يارب اين رنگ سواد از چه خم استبخت بدرنگ من امروز گم است
چون جهانم که بس افکنده سم استدلدل دل ز سر خندق غم
آشتي نيست همه اشتلم استبا من امروز فلک را به جفا
که عنانش محل پاردم استشد چو کشتي به کژي کار فلک
کاين امير ري و آن شاه قم استدولت امروز زن و خادم راست
سفلگي را بعهم کلبهم استهر که را نعمت و مال آمد و جاه
زر آلوده سگ حلقه دم استتا به درگاه خدا داري روي
زر بر سفله خداي دوم استباز چون بر در خلق افتد کار
که کرم در همه آفاق گم استاين کرم جستن خاقاني چيست