شمع شب‌ها بجز خيال تو نيست

شاعر : خاقاني

باغ جان‌ها بجز جمال تو نيستشمع شب‌ها بجز خيال تو نيست
طالعي به ز اتصال تو نيسترو که خورشيد عشق را همه روز
سپهي به ز زلف و خال تو نيستشو که سلطان فتنه را همه سال
طاقت ضربت دوال تو نيسترخش شوخي مران که عالم را
کيست کو سغبه‌ي محال تو نيستسغبه‌ي وعده‌ي محال توام
همه شب خالي از خيال تو نيستهمه روز ار ز روي تو دورست
هيچ و همي بجز وصال تو نيستز آرزوها که داشت خاقاني