سر و زر کو که منت يارم جست

شاعر : خاقاني

فرصت آمدنت يارم جستسر و زر کو که منت يارم جست
سر موئي ز تنت يارم جستبن مويي ز دلم کم نشود
نه گلي از چمنت يارم جستنه ميي از قدحت يارم خواست
نه تو آئي نه منت يارم جستنه من آيم نه توام داني خواند
نه دلم نه دهنت يارم جستگم شد از من دل من چون دهنت
که قصاص از سخنت يارم جستچون کنم قصه لبت کشت مرا
جاي در پيرهنت يارم جستهم شوم زنده چو تخم قز اگر
از کدام انجمنت يارم جستبر تو نظاره هزار انجمن است
بوس فندق‌شکنت يارم جستمن کيم کز شکر و پسته‌ي تو
تا مگر زان وطنت يارم جستوطنت در دل خاقاني باد