مرا وصلت به جاني برنيايد

شاعر : خاقاني

تو را صد جان به چشم اندر نيايدمرا وصلت به جاني برنيايد
که تو ماهي و مه در برنيايدبه ديداري قناعت کردم از دور
که تا جان برنيايد، برنيايدبدان شرطي فروشد دل به کويت
براي خشک جاني برنيايدتو خود داني که آن دل کو تو را خواست
به اقبالت مگر در سر نيايدبه ميدان هوا در تاختم اسب
فرو شو گو قيامت برنيايداگر روزم فرو شد در غم تو
سپاسي دارد ار بدتر نيايدبد آمد حال خاقاني ز عشقت