مرا غم تو به خمار خانه باز آورد

شاعر : خاقاني

ز راه کعبه به کوي مغانه باز آوردمرا غم تو به خمار خانه باز آورد
هواي تو به سر تازيانه باز آورددل مرا که دواسبه ز غم گريخته بود
نهنگ عشق توام در ميانه باز آوردکرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
چو نقطه‌ي زرهم بر کرانه باز آوردميانه‌ي صف مردان بدم چو گوهر تيغ
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آوردخدنگ غمزه زدي بر نشانه‌ي دل من
نکرده پاي گل‌آلود شانه باز آورددلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
بيار، کاتش عشقت زبانه باز آوردشد آب و خاکم بر باد هجر، باده‌ي وصل
که دل به توبه شکستن بهانه باز آوردعنان عمر شد از کف رکاب مي به کف آر
که بخت گمشده‌ي من زمانه باز آوردتو عمر گمشده‌ي من به بوسه باز آور
سلامتش به سلامت به خانه باز آوردهزار کوه و بيابان بريد خاقاني