پيش لب تو حلقه به گوشم بنفشه‌وار

شاعر : خاقاني

لب‌ها بنفشه رنگ ز تب‌هاي بيقرارپيش لب تو حلقه به گوشم بنفشه‌وار
وقت بنفشه دارم سوداي بي‌شمارزان خط و لب که هر دو بنفشه به شکرند
زانو بنفشه رنگ‌تر از لب هزار بارمن چون بنفشه بر سر زانو نهاده سر
زان زلف چون بنفشه دل من بسوخت زارهمچون بنفشه کز تف آتش بريخت خوي
زان شکر و بنفشه به سودار رسيد کارسودا برد بنفشه و شکر چرا مرا
خاقاني بنفشه دلم خواند روزگاراز بس که غم خورم ز سپهر بنفشه رنگ
تا دسته‌ي بنفشه نهم پيش شهرياربازار دل بنفشه صفت تحفه‌اي کنم
اندر دل مخالف دين شد بنفشه کارسلطان اعظم آنکه به تيغ بنفشه‌فام
بيخ بنفشه، بوي دهان شراب‌خوارتيغ بنفشه گونش برد شاخ شر چنانک
تيغش نمک تن است به رنگي بنفشه‌وارگر پيش ما به بوي بنفشه برد نمک