اي دل آن زنار نگسستي هنوز

شاعر : خاقاني

رشته‌ي پندار نگسستي هنوزاي دل آن زنار نگسستي هنوز
پي ز کوي يار نگسستي هنوزخاک هر پي خون توست از کوي يار
هم نظر زان کار نگسستي هنوزدر سر کار هوا شد دين و دل
ديده ز آن ديدار نگسستي هنوزتن چو جان از ديده ناديدار ماند
پاي ز آن بازار نگسستي هنوزبر سر بازار عشق آبت برفت
تنگ آن رهوار نگسستي هنوزتاختي بر اسب همت سال‌ها
شکر کن کان تار نگسستي هنوزرشته‌ي جانت ز غم يک تار ماند
کز ميان زنار نگسستي هنوزلاف يک‌رنگي مزن خاقانيا