ديده در کار لب و خالش کنم

شاعر : خاقاني

پيشکش هم جان و هم مالش کنمديده در کار لب و خالش کنم
جان و دل قربان همه سالش کنمکعبه‌ي جان او و عيد دل هم اوست
بس طواف شکر کامسالش کنمچون مرا از راه کعبه است اين فتوح
ديده سقا، سينه حمالش کنمماه من کاشتر سوار آيد به راه
نام چرخ مشتري فالش کنمناقه‌را چون ماه بر کوهان بود
بوسه گه هم پاي و هم يالش کنمناقه اي کو پاي بر يالش نهد
گه زر رخسار خلخالش کنمگه مهار از رشته‌ي جان سازمش
بس مفرح کز لب و خالش کنمگر دلم سوزد سموم باديه
گر پذيرد نام مثقالش کنمکمترين هندوي او خاقاني است