ز باغت بجز بوي و رنگي نبينم

شاعر : خاقاني

خود آن بوي را هم درنگي نبينمز باغت بجز بوي و رنگي نبينم
که خود در شما آب و سنگي نبينمزهي هم تو هم عشق تو باد و آتش
صدف جويم الا نهنگي نبينمچه درياست عشقت که هرچند در وي
به همت يک آزاد رنگي نبينمهمه خلق در بند بينم پس آخر
به از تير مژگان خدنگي نبينمچو خاقاني از بهر صيد دل خود