دلا با عشق پيمان تازه گردان

شاعر : خاقاني

برات عشق بر جان تازه گرداندلا با عشق پيمان تازه گردان
چو ايمان گفتي ايمان تازه گردانبه کفرش ز اول ايمان آر و آنگه
سجود بت‌پرستان تازه گرداننماز عاشقان بي‌بت روا نيست
گرت سوزي است طوفان تازه گردانچه راني کشتي انديشه در خشک
به درد تازه درمان تازه گردانبه هر درديت درمان هم ز درد است
نخست از عشق فرمان تازه گردانخراج هر دو عالم برد خواهي
کهن ريشت به پيکان تازه گردانبه استقبال تير چشم ترکان
دلت را خرقه ز ايشان تازه گرداندل ازرق پوش و ترکان زرق پاشند
به آب عشق ريحان تازه گردانسفالت اين جهان ريحان او عمر
چو خاقاني درآ، آن تازه گردانجهان را عهد مجنوني شد از ياد