منديش که آب کار ما رفت

شاعر : خاقاني

آوازه‌ي کار آب در دهمنديش که آب کار ما رفت
بانگي بده خراب در دهکس در ده نيست جمله مستند
مشکين سر زلف تاب در دهزلف تو کمند توسنان است
بنشان و بدو شراب در دهخاقاني را دمي به خلوت
آن آتش‌گون گلاب در دهسرمستم و تشنه، آب در ده
آن دختر آفتاب در دهدر حجله‌ي جام آسمان رنگ
چون تيغ فراسياب در دهآن خون سياوش از خم جم
خورشيد هوا نقاب در دهياقوت بلور حقه پيش آر
آن طلق روان ناب در دهتا ز آتش غم روان نسوزد
آن لعل سهيل تاب در دهتا جرعه اديم‌گون کند خاک