گلي از باغ وفا آمده‌اي

شاعر : خاقاني

خود خس و خار نما آمده‌ايگلي از باغ وفا آمده‌اي
تا نداني ز کجا آمده‌ايهر کجا پاي نهي گل رويد
بحري و قطره قضا آمده‌ايذره‌ي ذات تو خورشيد لقاست
خرمن نشو و نما آمده‌ايسايه‌ي خار تو سروستان است
قبله‌ي قبله نما آمده‌اينور آئينه به خود پنهان است
آفت آينه‌ها آمده‌ايکي دلت تاب نگاهي دارد
اي سهي قد ز کجا آمده‌ايخار و گل نام خدا مي‌گويند
چه بگويم که چها آمده‌ايمستي و شوخي و عالم سوزي
از پي کسب هوا آمده‌ايبين که در باغ جهان خاقاني