من که خاقانيم به منت شاه

شاعر : خاقاني

پشت خم کرده‌ام ز بار عطامن که خاقانيم به منت شاه
هم ز فيض سحاب و بر صباشاخ را پشت خم کند ميوه
داد نان پاره و آبروي مراشکر دارم که فيض انعامش
کند از بهر شکر سر بالامرغ کابي خورد به کشور شاه
سر به زير آرم از براي دعامن که نان ملک خورم به سجود
پشت گرداند از رکوع دوتاهمه کس ز آسمان کند قبله
گفت سبحان ربي الاعليو آسمان بر درش سجود آورد
ليکن آن را مسبب است خداجود شاه ارچه رزق را سبب است
حسبنا الله وحده ابداحسب رزق از خداي دارم و بس
کز باغ خلد نوبر نعما رسد مراشروان به باغ خلد برين ماند از نعيم
کانواع نعمت از در دارا رسد مراداراي دار ملکت او شاه مشرق است
کز دست شاه تحفه‌ي دريا رسد مرادرياست شاه و من چو گيا تشنه‌ي اميد
من شکر گوي خير و شرف تا رسد مراشروان به فر اوست شرفوان و خيروان
هر روز روزي نو از آنجا رسد مراامسال پنجم است کز آنجا بيامدم