شاخ دولت به نزد خاقاني

شاعر : خاقاني

ميوه افشاندنش نمي‌ارزدشاخ دولت به نزد خاقاني
به مگس راندنش نمي‌ارزدچرب و شيرين خوانچه‌ي دنيا
آفرين خواندنش نمي‌ارزدزر طلب کردن از در ملکان
خفته آگه به يک نفس گرددزندگي خفتگي است خاقاني
تنگ و کوته به يک نفس گرددايهنمه کارهاي پهن و دراز
دوستان را نيت نکو باشدنيت من نکوست در حق دوست
زشت من نيز خوب او باشدبد او نيک من بود چه عجب
با وي از کبر درنياميزندهمه هم شهريان خاقاني
ليک با يکدگر نياميزندچه عجب زاد را به يک‌جايند