من که خاقانيم جفاي وطن
شاعر : خاقاني
بردهام وز جفا گريختهام | | من که خاقانيم جفاي وطن | چون ملخ بر ملا گريختهام | | از خسان چو سار شور انگيز | کز کمين بلا گريختهام | | شاه بازم هوا گرفته بلي | کز دم اژدها گريختهام | | نه نه شهباز چه؟ که گنجشکم | دست بر سر چرا گريختهام | | گرنه آزردهام ز دست خسان | لاجرم در خدا گريختهام | | ترسم از قهر ناخدا ترسان | در حصار رضا گريختهام | | از کمين کمان کشان قضا | وقت سيل سخا گريختهام | | من ز ارجيش ز ابر دست رئيس | پس ز طوفان سرا گريختهام | | آن نه سيل است چيست طوفان است | ز آن چناند سيل تا گريختهام | | الغريق الغريق ميگويم | منم آن کز عطا گريختهام | | گر همه کس ز منع بگريزد | بد نخواهم که اوست يزدانم | | من که خاقانيم به هيچ بدي | سر ز سنت چگونه گردانم | | پس به نيکان کجا بد انديشم | بد سگاليد نامسلمانم | | گر ضميرم به هيچ کافر بد | که بهرنجم ولي نرنجانم | | عادت اين داشتم به طفلي باز | که ز رنج افريده شد جانم | | خود برنجم گرم برنجانند | بشکند زخم سنگ، من آنم | | کوه را کاصل او هم از سنگ است | لاجرم زين وجود نالانم | | همه رنج من از وجود من است | ابرم، از باد باشد افغانم | | من هم از باد سر به درد سرم | آن عزيزان که خاک ايشانم | | همچو خاکم سزد که خوار کنند | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}