هر که را من به مهر خواندم دوست

شاعر : خاقاني

چون دگر کس شناخت شد دشمنهر که را من به مهر خواندم دوست
چه دم دوستان خورد به سخنچه پي دشمنان شود به خلاف
خواه با دوست پاي در دامنخواه با دشمن است سر در جيب
خواه آب آر و خواه آتش زنآب و آتش يکي است بر تن مشک
چون شود دوست آشناي دو تناز تنش بوي دشمني آيد
دل از آن کو دو رنگ شد برکندوست از هر دو تن دو رنگ شود
شد چو عالم دو رنگ در هر فندوست کاول شناخت دشمن و دوست
که بود دوست هم سرا با منگه گه از خود هم آيدم غيرت
چون شود سرو دوست سايه فکنسايه‌ي خويش هم نهان خواهم
آنچه يک غيرت آيدم بر زنصد هزار است غيرتم بر دوست