اي ظلم تو مخرب ملک يزيديان

شاعر : خاقاني

لاف از علي مزن که يزيد دوم تويياي ظلم تو مخرب ملک يزيديان
من آگهم که از خر دجال دم توييتو منکري که از لب عيسي نفس منم
جاي عنان منم محل پاردم توييلاف از هنر ميار که بر مرکب هنر
آن ارجل درشت سر نرم سم تويياندر حرام‌زادگي از استران دهر
در خواجگي سر آمدگانند گم توييقمي و درگزيني و کاشاني وزير
خفتند هر سه، رابعهم کلبهم تويياصحاب کهف‌وار ز ننگ تو زير خاک
بفکن سپر که بابت اين اشتلم توييخاقاني اشتلم به زباني کند چو تيغ
کز سبزه خط سبزه برآورد لب جويمي تا خط جام آر به رنگ لب دل‌جوي
يعني لب جام و لب جوي و لب دل‌جوياکنون که چمن سبز سلب گشت سه لب داشت
نقش شيرين را به چشم ديگران نگذاشتيکوهکن در عشق شيرين غيرتي گر داشتي
ور به لوح سينه کندي صورتي پنداشتيبود بي‌غيرت که نقش يار را بر سنگ کند