مقيم کوي تو گشتم که آستان اياز

شاعر : خواجوي کرماني

بنزد اهل حقيقت مقام محمودستمقيم کوي تو گشتم که آستان اياز
چرا که سايه‌ي زلف تو ظل ممدودستدلم ز مهر رخت مي‌کشد بزلف سياه
که کام دل بستانم چنانکه معهودستمن از وصال تو عهديست کارزو دارم
گمان مبر که دلي در زمانه موجودستز بسکه دل بربودي چو روي بنمودي
مرا ز عشق تو مقصود ترک مقصودستاگر چنانکه کسي را ز عشق مقصوديست
که سوز سينه پر دود مجمر از عودستدلم ز زلف تو بر آتشست و مي‌دانم
چه زمزمه‌ست مگر بانک زخمه عودستچه نکهتست مگر بوي لاله و سمنست
خموش باش که امساک نيکوان جودستاگر مراد نبخشد بدوستان خواجو
بيا که عمر من اين پنجروز معدودستچو طلعت تو مرا منتهاي مقصودست