کي رسد دستم بدين بالاي پست

شاعر : خواجوي کرماني

تا نگوئي کاين زمان گشتم خرابکي رسد دستم بدين بالاي پست
مست عشق آندم که برخيزد سماعمي نبود آنگه که بودم مي پرست
آنکه از دستش ز پا افتاده‌اميکنفس خاموش نتواند نشست
دل درو بستيم و از ما درگسستکي بدست آيد چو من رفتم ز دست
باز نايد تا ابد خواجو به هوشعهد نشکستيم و از ما برشکست
اي لبت ميگون و جانم مي پرستهر که سرمست آمد از عهد الست
همچو نقشت خامه‌ي نقاش صنعما خراب افتاده و چشم تو مست
دين و دنيا گر نباشد گو مباشصورتي صورت نمي‌بندد که بست
در سر شاخ تو اي سرو بلندچون تو هستي هر چه مقصودست هست