حسن تو نهايت جمالست

شاعر : خواجوي کرماني

لطف تو بغايت کمالستحسن تو نهايت جمالست
سر در قدم تو پايمالستبا زلف تو هر که را سري هست
وز دست تو جام مي حلالستبي روي تو زندگي حرامست
از صحبت خويشتن ملالستباز آي که بي رخ تو ما را
زين گونه شکسته پر و بالستجانم که تذر و باغ عشقست
زانرو که چنين شکسته بالستمرغ دل من هوا نگيرد
يا نکهت گلشن وصالستاين نفحه‌ي روضه‌ي بهشتست
وين خود چه شمايل شمالستاين خود چه شمامه‌ي شميمست
چون تشنه بشربت زلالستخواجو بلب تو آرزومند