طوطي چو سخن گوئي پيش شکرت ميرد

شاعر : خواجوي کرماني

طوبي چو روان گردي بر رهگذرت ميردطوطي چو سخن گوئي پيش شکرت ميرد
و آندم که قبا پوشي پيش کمرت ميردجوزا چو قدح نوشي پيش تو کمر بندد
شمع فلکي هر شب پيش قمرت ميردمشک ختني هر دم در زلف تو آويزد
کانرا که بود جاني برخاک درت ميردکو زنده دلي تا جان در پاي تو افشاند
صاحب نظر آن باشد کاندر نظرت ميردثابت قدم آن باشد کاندر قدمت افتد
چون از تو خبر يابد پيش خبرت ميردهر زنده‌ي صاحب دل کز جان خبري دارد
فرهاد صفت خواجو پيش شکرت ميرداي خسرو بت رويان بگشا لب شيرين تا