همه گنج جهان ماري نيرزد

شاعر : خواجوي کرماني

گل بستان اوخاري نيرزدهمه گنج جهان ماري نيرزد
رخي چون زر بديناري نيرزدبه بازاري که نقد جان روانست
بخاک پاي خماري نيرزداگر صوفي مي صافي ننوشد
که زور و زر به آزاري نيرزدمرا گر زور و زر داري ميازار
به آه و ناله‌ي زاري نيرزدخروش چنگ و ناي و نغمه زير
که گلزارش به گلزاري نيرزدمنه دل برگل باغ زمانه
کله داري کله داري نيرزدفلک را از کمر بندان درگاه
گه از شه مهره شه ماري نيرزددر آن خالي که حالي نيست منگر
چرا کاين هر دو تکراري نيرزدمکن تکرار فقه و بحث معقول
سرير خسروي داري نيرزدبرون شو زين نشيمن کاندرين ملک
که آن بيمار تيماري نيرزددواي درد خواجو از که جويم