گمان مبر که دلم ميل دوستان نکند

شاعر : خواجوي کرماني

چرا که مرغ چمن ترک بوستان نکندگمان مبر که دلم ميل دوستان نکند
اگر ز سود و زيان بگذرد زيان نکندکسي که نقد خرد داد و ملک عشق خريد
که او مضايقه با دوستان بجان نکندبجان دوست که گنج روان دلي يابد
بشرط آنکه جرس ناله و فغان نکندشب رحيل خوشا در عماري آسودن
قرار گيرد و تعجيل کاروان نکندچه باشد ار نفسي ساربان در اين منزل
معينست که انديشه از شبان نکندشهي که باده‌ي روشن کشد بتيره شبان
طمع مدار که سر بر سر زبان نکندچو خامه هر که حديث دل آورد بزبان
که از فسرده دلان راز دل نهان نکندزبان شمع جگرسوز از آن برند بگاز
که التفات به نيک و بد جهان نکندجهان بحال کسي ملتفت شود خواجو