نه آخر تو آني که ما را زياني

شاعر : خواجوي کرماني

نه آخر تواني که ما را زيانينه آخر تو آني که ما را زياني
وزين بر زياني که ما را زيانيمگر زين بسودي که ما را بسودي
چو ما را جهاني چه ما را جهانيچو ما را بهشتي چه ما را بهشتي
تو پيمان نداني که پيمانه دانيتو پروا نداري که پروانه داري
که دل را اماني و جانرا امانيچراغ چه راغي و سرو چه باغي
نه عين رواني که عين روانينه خورشيد بامي که خورشيد بامي
که از دلستاني ز دل دل ستانيتو آن کارداني که آن کارداني
بتش نشاني بر آتش نشانيتو آتش نشاني و خواهي که ما را
تو جاني و جان بي‌وفاي تو جانيتو چشمي و چشم از جفاي تو چشمه
تو خان و مرا خانه از گريه خانيتو ماه و مرا پيکر از ديده ماهي
تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانيتو در کار و در کار خواجو نبيني