چون پيکر مطبوعت در معني زيبائي

شاعر : خواجوي کرماني

صورت نتوان بستن نقشي بدلارائيچون پيکر مطبوعت در معني زيبائي
با زلف چليپايت ترسست ز ترسائيبا نرگس مخمورت بيمست ز بيماري
فرهاد لب لعلت شيرين به شکر خائيمجنون سر زلفت ليلي بدلاويزي
مي‌داد بصد دستش بالاي تو بالائيچون سرو سهي مي‌کرد از قد تو آزادي
گردد چو سر زلفت سرگشته و سودائيآنرا که بود در سر سوداي سر زلفت
ليکن بشد از دستم سرشته‌ي دانائيگفتم که بدانائي از قيد تو بگريزم
کارام نمي‌باشد در مردم دريائيزان مردمک چشمم بي اشک نيارامد
در دين وفاداران کفرست شکيبائيدر مذهب مشتاقان ننگست نکونامي
ظاهر شود از نطقش اعجاز مسيحائياز لعل روان بخشت خواجو چو سخن راند